بۆ ئازادی نیشتمان پێویست ناكا ههموكهس خهبات بكات، تهنیا كهس خیانهت نهكات بهسە
MedaL Hope Ghasimy Heval Cilwe Spi Hiwa 17.07.2717 , Victory, Vitenheten,Dignity, Seier,Utvikling, Vennlighet,Tro,Overvåkning,Verdighet, Solidaritet,Samvittighet, Fred Velkommen til Diako MedaL Hiwa Magic side...
بیرت بێت، هەندێک جار تاکە ڕستەیەک، ڕێڕەوی ژیانی مڕۆڤ دەگۆڕێت
براي آزادي ميهن نيازي نيست همه مبارزه كنند، فقط كسي خيانت نكند كافي است
Freedom does not require that all people join the struggle...it requires that no one betrays it...
در حقیقت اگر جهانیان در آنچه کە در وب سایت و وبلاگ من قرار گرفتە است در مورد مقامات روح تفکر نمایند، به یقین مبین خواهند دانست که امکان ادراک آن عالم در این عالم گذارده نشده تا انسان بتواند ادراک نماید و بر حقیقت ابدی عارف شود، و لاکن این قدر ذکر میشود که ارواح مجرده که حین ارتقاء، منقطع از دنیا و پاک از شبهات ملتها عروج و صعود نمایند ، به قدرت خداوند انوار و تجلیات آن ارواح سبب و علت ظهورات علوم و صنایع و خلاقیت و مایهٔ بقای آفرینش است، فنا آنرا اخذ ننماید و شعور و ادراک و قدرت و قوت روح خارج از حیطهٔ عقول و ادراک و تخیل می باشد و انوار آن ارواح، راهنما و مربی عالم و ملل
است...یقینا، اگر این مقام پوشیده کشف شود جمیع ارواح قصد فوت و صعود نمایند و دنیا و عالم آشفته و منقلب مشاهده گردد
... هیچ چیز بە اندازەی جان یک انسان مقدس نیست ، هیچ شتێک بە قەد گیانی مرۆڤێک پیرۆز نیە
گر نبودی در جهان امکان گفت ، کی توانستی گل معنا شکفت؟؟؟
... هم اکنون یازدە سال تمام از رویا بینی های مدام من کە اغلب صادق هستند، می گذرد، پناه بر خداو انسان و طبیعت و ماوراء
نیستی و عدم انسان مربوط بە قبل از تولد او ، و هستی و بقاء انسان،بە بعد از مرگ او موکول و راجع است... هیوا قسیمی
ئەگەر لە بەهای وەڵات تێنەگەی ،بێ گومان نرخی گەردوونیش نازانیت... هیوا قسیمی
Every thing will be OK in the end. If it is not ok, it is not the end... MedaL Hiwa
فرق تولد و مرگ در این است کە انسان هنگام تولد می گوید من آمدم اما هنگام مرگ می گوید من برگشتم...هیوا قسیمی
خدا میگوید در ایام آخر از روح خود بر تمام بشر خواهم ریخت وپسران و دختران شما نبوت کنند و جوانان شما رؤیاها و پیران شما خوابها خواهند دید
هر وقت کە تمام درختان سراسر کرەی زمین، نیست و ناپدید شدند، بدانید و آگاه باشید کە جهت هرچە فروزانتر نمودن آتش جهنم در اون دنیا، بردە شدە و انتقال پیدا کردەاند... مێداڵ مێسۆپۆتامیا
بعضی از پیروان مکاتب و ادیان در جهان ، مثل اسکناس های تقلبی، فاقد بها و ارزشند اما اکثریت پیروان ادیان و مکاتب دنیا، همانند اسکناس های واقعی،بسیار ارزشمند و پر بها هستند ، مێداڵ هیوا قسیمی
وطن کجا است؟"همه عالم وطن من است و همه جا متوطّن هستم. هر جا نفوسی مثل شماها باشند آنجا وطن من است. اصل وطن قلوب است. انسان باید در قلوب توطّن کند نه در خاک. این خاک مال هیچ کس نیست؛ از دست همه بیرون میرود؛ اوهام است. لکن وطن حقیقی قلوب است
"All the world is my country and I am everywhere. Wherever such souls as you are found, there is my country. Hearts are the real country. Man must live in the hearts and not on the earth... This earth belongs to no one. It will pass away from the hands of all. It is an imagination. But the hearts are the real country...
هەر مڕۆڤێک کە سۆسیالیست نەبێت ، ئانتی سۆسیالەو و هەر مڕۆڤێکی ئانتی سۆسیالیش ، قوڕ بە سەری کاپیتالیسما ئەکات ...هر انسانی کە سوسیالیست نیست ، آنتی سوسیالە و هر انسان آنتی سوسیالی هم دمار از روزگار کاپیتالیسم در می آرە...مێداڵ هیوا قسیمی
همانطوری کە علم ، دانشمندانی دارد ، دین هم پیامبرانی دارد، در مورد خدا ناباوری هم فقط می توان گفت ، گر جملەی کائنات کافر گردند ، بر دامن کبریائیش ننشیند گردی... ایمان داشتن یا نداشتن بە قوانین طبیعت یا حقیقت وجود متافیزیک و عوالم الهی در ماورای طبیعت ، چیزی را از واقعیت کم نمی کند ، حقیقت ابتدا و پایانی ندارد اما انسان شروع و خاتمە دارد ، یک مثال حداقلی هم برای اثبات بقای روح انسان در پس از مرگ ، عالم خواب یا رویا در طول زندگیمون هست کە منکر عالم بعد نباشیم ، البتە همەی این موارد بە عقل سلیم و قلب پاک ، راجع است بە نظر من و آنکە رویا می بیند جاودانە است
ما خواهان یک جمهوری ی جدید ایران لائیک و فدرال و دمکراتیک بدون بمب اتم هستیم
... آلترناتیو رژیم آخوندی فقط این هفت نفر هستند مصطفی هجری و عبدالڵە مهتدی وخالد عزیزی و مریم رجوی و رضا پهلوی و حشمت الە طبرزدی و نفر هفتم هم کاوە ی آهنگری
... دنیای سیاست ، دنیای وجدان و علم است و شاه و شیخ هموارە ضد و دشمن وجدان و علم بودە و خواهند بود
...شعور یک بروز اجتماعی ست، در سطور کتابها جستجویش نکنیم
«امیدوارم در ملکوت آسمان با تو چای بنوشیم... آیا فکر خوبی نیست؟»
مرد خدا و متعلق بە جهان دیگر و زن پیغمبر و متعلق بە این جهان است بنابر این انسان ناچار است بە هر دو جهان معتقد باشد و با پیروی ی نسبی از زن بە مرد هم، مطلقا ایمان بیاورد... مێداڵ هیوا قسیمی
... تا نیست نگردی ره هستت ندهند ، این مرتبە با همت پستت ندهند
... چون شمع قرار سوختن تا بە آخر گر ننهی ، سر رشتەی روشنی بە دستت ندهند
... مدال هیوا قە سیمی
... خوبی و هستی
وەرە پێکەوە شێعر لە پیاڵە بکەین و شەراب بنووسین... بیا با هم شعر در پیالە بریزیم و شراب بنویسیم
تئوکراسی و ناسیونالیسم و شکنجە و شووینیسم و فاشیسم و تروریسم ، کارنامەی چند هزار سالەی جهل و ننگ و استبداد دیرپای کشور ایران و خاورمیانە و همەی دنیا بدون تردید
ایران لائیک وکنفدرال و دموکراتیک در نهایت بعد از عبور از تئو کراسی های شاه و شیخ و تاج و عمامە، بە آزادی ی همەی ادیان و احزاب و ملل و ملیت ها و سی مادەی قوانین جهانی ی حقوق بشر ، معترف و باورمند و متمدن خواهد شد
بعضی ها خدا را محبت و بعضی ها خدا را نفرت می نامند و غیرە...مهمترین آموزەای کە من از کتب و مکتوباتی همانند گیتا، سوتراها، اوستا، جلوە، تورات، انجیل، قرآن، بیان و اقدس آموختەام این است کە انسان بە عنوان منی و اسپرم ،حادث است و عمر محدود دارد اما گویا خدا قدیم است و عمر نامحدود دارد ، و نکتەی دیگر اینکە کل جهان فیزیک و همەی کائنات ، نیستی و عدمی هستند کە بە شکل ظاهر فریب حیات و هستی آراستە شدەاند ، اما جهان متافیزیک و ماورای طبیعت یا همان عوالم الهی ی بقای روح مخلوقات، هستی و وجود ابدی و جاویدانی می باشند کە انسان آن ها را بە شکل ظاهر فریبی ، نیستی و عدم می انگارد کە این تقابل و دو گانگی ی در درک و باور و تجربە نیز، هموارە ساکنان کرەی زمین را بە سمت و سوی خیر و شر وصلح و جنگ و ملایمت و خشونت و عدل و ظلم و علم و جهل و ...، سوق دادە و همیشە جهت می دهد...مێداڵ هیوا
خۆت لاواز پێشان مەدە لە کاتە ناخۆشەکانی ژیانت، دەبێت لە جاران زیاتر باوەرت بە خۆت هەبێت
Do not weaken yourself in difficult days of your life . be strong and trust yourself more than before...
لا تضعف نفسك في أيام صعبه في حياتك. كن قوي و ثق بنفسك أزيد من قبل
... دور گردون گشت و روزی برمراد ما نرفت ، دائمن یکسان نباشد حال دوران ، غم مخور
If Germany were to occupy Norway like Norwegians would never be German, then if Iran today occupied Kurdistan, the Kurds would never be Iranian...MedaL Hiwa
آب بە آب باوردارد و هوا بە هوا ، خاک بە خاک باور دارد و آتش بە آتش ، حیوان بە حیوان باور دارد و انسان بە انسان ، شیطان بە شیطان باور دارد و خدا بە خدا و مدال هیوا بە کائنات پیدا و نهان و جهان های موازی باور دارد
Arabic is the Alpha and Omega, Persian is (as sweet as) sugar, Turkish is a work of art, Kurdish is a donkey's fart...
اگر همانطوری کە آلمان نروژ را اشغال کند نروژی ها هرگز آلمانی محسوب نخواهند شد بە همین صورت هم امروز اگر ایران کوردستان را اشغال کردە است کوردستانی ها هرگز ایرانی بە شمار نمی روند
Hvis Tyskland skulle okkupere Norge slik som nordmenn aldri ville være tysk, så hvis Iran i dag okkuperte Kurdistan, ville kurderne aldri være iranske...
MedaL Hiwa Ghasimy 03.10.2719
هروقت کە بعد از خوردن غذا سیر می شوم ، چشمانم پیازی و اشکباراز گرسنگان جهان خجالت می کشم
Live for yourself, whoever loves you, comes with you...
بۆخۆت بژی كێ خۆشی ویستووی بەو جۆرەیی كەھەیی لەگەڵتا ئەمێنێتەوە
I'M A DREAMER ... من یک رویا بین هستم ...Jeg er en Drømmer...29.10.2019
من این حروف نوشتم چنان که غیر ندانست , تو هم ز روی کرامت چنان بخوان که تو دانی
... پێم خۆشە بۆ ھەتا ھەتایە مۆستەعمەرە بم ئەگەر تۆ داگیركەرم بی
... هر آنکس بە جان ارزد بە نان هم می ارزد و این است مفهوم سوسیالیسم لیبرال دموکراتیک از نظر مدال هیوا قەسیمی
All roads begins and ends with MedaaL Håp Ghasimy...
هەموو ڕێگە کان بە هیوا قەسیمی وە دەس پێ ئەکا و کۆتائیان دێت Hemî rê bi Hiwa Ghasimy re dest pê dike û bidawî dibe...
Say all things are of God... Baha’u’llah...تلاش کن ، طلاش کن
Jeg tror på alle menneskers likeverd og støtter alle som søker det...
آن جهان در این جهان است ولی اهل این جهان از آن بی خبر. چون روح انسانی به جهانی الهی شتابد پرده برافتد و حقیقت و اسرار حیات بعد از مرگ جلوه نماید حجاب از میان برخیزد و روح انسانی مشاهده ی نفوس مافوق و مادون و هم رتبه را می نماید
...کەسێک کەسە حەرفێک بەسە
ظرفیت حافظه ی انسان 2.5 میلیون گیگابایت هست..! با این ظرفیت میشه 300 سال فیلم ذخیره کرد یا تمام کتابهای نوشته شدەی موجود در جهان رو خوند و به خاطر سپرد
...هەندێک جار هێندەک لە ئەزموون و ئیمتیحان و تاقی کرنەوەکانی خودای پەروەردیگار گەلێک قورس و سەنگین و دژوارن
However bad life may seem, there is always something you can do and succeed at. Where there's life, there's hope...”
...چەپکێ گوڵ و چەپکێ نەرگیز ، مەرگتان نەبینم هەرگیز
God's plan is always more beautiful than our desire...
اگردنیا و هستی را مثلا در حکم دریایی ژرف در نظر بگیریم، محتملن حیوان و انسان ،در حکم شناگرانی ناشی خواهند بود کە یقینن دعا و الهام و جهد برایشان در حکم یک نجات غریق ماهر خواهد بود...دیاکۆ مدال هیوا قەسیمی
«بارقهء حقیقت، شعاع ساطع از تصادم افکار است...» (حضرت عبدالبهاء)
Hope, it is the only thing stronger than fear. A little hope is effective, a lot of hope is dangerous. A spark is just fine as long as its contained...
برعکس کشورهای نروژ و ژاپن کە از دیرباز فاقد احزاب جمهوری خواه مترقی و دمکراتیک می باشند، کشورهای کوردستان و ایران ، در قرن بدیع، فاقد احزاب سلطنت طلب و پادشاهی خواه متحجر و مستبد هستند...پرفسور دیاکۆ مدال هیوا قەسیمی
Don,t just hear, listen...
...یک انسان کامل ، انقلاب نمی کند ، بلکە خودش یک انقلاب است
Aspire To Inspire Before We Expire..!
...اگه خودتو دوست نداری؛ قلبت یه مشکلی داره.تو باید بزرگترین طرفدار خودت باشی
If you don't love yourself there's a problem in your heart. u should be your biggest fan..
...این درگە ما درگه نومیدی نیست صد بار اگر توبە شکستی باز آ
..(قسە هەزارە دووانی بەکارە)
با اینکه من انسانم و هرچه که دارم انسانیست اما در سینه ی من دو قلب می تپد یکی برای آسمان و یکی برای زمین...مدال هیوا قه سیمی
If you have no sympathy for human pain, The name of human you cannot retain...Ger sempatiya we ji êşa mirovan re tune be, hûn nikarin navê mirov biparêzin..
جالب است که بر روی سنگ قبر آنە ماری شیمل مستشرق آلمانی با خط زیبای نستعلیق این کلمه نورانی از امیر المؤمنین نقش بسته است که: الناس نیام فاذا ماتوا انتبهو (مردم خوابند و وقتی می میرند بیدار خواهند شد...)
“To be radical is to go to the root of the matter. For man, however, the root is man himself..”
― Karl Marx
رادیکال بودن بە معنای رفتن بە ریشەی امور است، برای انسان، اما، ریشە، خود انسان است...کارل مارکس
Rivaas Hiwas..!عمه ی من فارسه
Hell Is the Absence of God..!جهنم غیبت خداست
!..آفتاب در شب می تابد و برف در تابستان می بارد و زمان در مکان می ماند و پرنده در قفس می خواند
We feel Sad without You..
جهان, یک بیت العدل و بیشمار بیت الظلم دارد کە بیت العدل در سرزمین اسرائیل واقع و بیوت ظلم در سراسر کشورهای شاهی و شیخی و کمونیستی در دنیا پخش و پراکندە هستند...مدال هیوا قسیمی
Hvor er Skandinavia? Skandinavia er en by som ikke tilhører noe land..!
...نویسنده کسی نیست که بتواند بنویسد بلکه نویسنده کسی است که نتواند ننویسد
!.."اولین و آخرین مسیحی دو هزار سال پیش، روی صلیب مُرد
!.جنگ جهانی ی سوم اتمی و هستە ای و غافلگیرانە و اجتناب ناپذیر بە نظر می رسد
تفسیر جهان, تحریر درود بدون حرف واو است, تغییر جهان, بدون درمان درست, توهم اتمام است..!هیوا قسیمی
تروریسم جهانی یا جهان تروریستی، کدامیک صحیح است؟؟؟
زشت ترین کار سیاست این است که میتواند احمق ترین آدم ها را به عنوان خردمند و دانشمند به مردم تحمیل کند
دالای لاما
تغییر نام ایران به پرژیا, عملا به تجزیه ی ایران و تشکیل کشور فارسستان می انجامد
Eternal Wars..جنگهای ابدی
!..خدایا چنان کن سرانجام کار که ما خشنود باشیم و تو رستگار
در خواب و رویا گفتم خدا وجود دارد من را با گلولە بە قتل رساندند و در بیداری می گویم خدا وجود ندارد و نقشەی ترور من را در سر دارند
مرگ بر مرگ زنده باد زندگی🦋✌️🕊
بیرت بێت، هەندێک جار تاکە ڕستەیەک، ڕێڕەوی ژیانی مڕۆڤ دەگۆڕێت
لە پاش لالشی نورانی کوردوستان ، ئەمەش یەکێکە لە پیرۆزترین شوێنەکانی دینیئ جیهان ، بەهەشتی سەر ڕووی زەمین لە شاری حیفای ئیسرائیل...بە هیوای ئازادی ودادپەروەری و نوێبوونەوەو رۆشنبیری و دڵپاکی نەتەوەو گەلی کورد و گشت نەتەوەو گەلانی دیکەی گەردوون بە ئاوەدانی وبەختەوەری و زانستی سیستماتیکی وەڵاتەکانیانەوە
...تو مگو همە بە جنگ اند و ز صلح من چ آید، تو یکی نە ای هزاری، تو چراغ خود برا فروز
"It has been decreed by God that the Kurds cannot found a state because, once upon a time, a very ugly and frightening man visited the prophet Mohammed. The prophet was scared, and asked the man from whence he came. The guest answered in a friendly and respectful manner that he was a Kurd. The prophet lifted his head to the sky and said, 'Thou, God, must not allow the Kurds to unify; their unification would cause the destruction of the world"...
The disparagement of the Kurdish identity and language goes so far as to be reflected such in the following popular rhyme (translated from Persian:
Arabic is the Alpha and Omega,
Persian is (as sweet as) sugar,
Turkish is a work of art,
Kurdish is a donkey's fart...
A thing should be made as simple as possible, but not simpler...
-Albert Einstein
Simplify, then simplify again..
I Present You My Website from the Bottom of My Heart in Five Language to all the Norwegian, Kurdistanian,Iranian and to all the People of the World...
Twenty four Seven...
You can access my website 24/7
Appreciate those who don't give up on you..!
1=A,J,S
2=B,K,T
3=C,L,U
4=D,M,V
5=E,N,W
6=F,O,X
7=G,P,Y
8=H,Q,Z
9=I,R
Believe those who are seeking the truth, Doubt those who find it..!
نگار من که به مکتب نرفت و خط ننوشت / به غمزه مساله آموز صد مدرس شد
Learn from yesterday, live for today, hope for tomorrow...
در روضه ی قلب جز گل عشق مکار و از ذيل بلبل حبّ و شوق دست مدار...لبخند تورا بە دنیا ندهم
...فرانک جانم تا مهر درود آرام دلم، پوزش تا شهریور
مرد بدون زن پنجاه درصد انسان و زن بدون مرد پنجاه درصد انسان است و زن و مرد در کنار هم و با هم صد درصد انسان کامل محسوب می شوند...مدال هیوا قە سیمی
بعد از تولد، رنج...بعد از مرگ، گنج...بعد از تولد، آینە...بعد از مرگ، معاینە
رۆژێک هەڵ ئەفڕن سەدان تەیارە ، کە لە بن با ڵیان ، بژی کورد دیارە
ای کاش خدایی بود تا دیگه کسی نتونه بشه نماینده ی خدا، حرامزاده انسان هر آنچه خواست کرد و بر گردن خدا اندخت
هر سخن جایی و هر نکتە مکانی دارد
دیاکو مدال هیوا قسیمی : ملت ایران بە شاه و شیخ و کمونیسم نە می گوید
اگر هیچکس معنی زندگی را پیدا نکرده، هیچکس هم ثابت نکرده که زندگی معنایی ندارد. آنچه احتمالاً بیمعنی است این سؤال است که آیا زندگی معنی دارد...«ویلهیارمور استفانسون»
یاسای کارما لە جیهانی دارما لە بیر مەکە...و قانون کارما را در جهان دارما فراموش نکن
...خدا اسپرم شاه و شیخ, خدا کمونیسم و خدا بمب اتم است
...مدعی خواست کە از بیخ کند ریشەی ما ، غافل از آنکە خدا هست در اندیشەی ما
...خداوند هستی است نیست نما و انسان نیستی است هست نما
...من لم یشکر المخلوق لم یشکر الخالق
الوین پلانتینگا، مینویسد «از تمام براهین خداناباورانه، فقط برهان شر است که سزاوار است واقعا جدی گرفته شود
پس از خروج انسان از غار و تشکیل حکومت ها همواره در جهان تقسیم کار مابین خدا و شیطان در مد نظر قرار میگیره و لا غیر دوستان
ReaL MagiC.!
!..نه به ارتجاع شوم و ننگین شیخ و شاه نه به ارتجاع سرخ و منفور کمو نیستی ها
در ساحت عقل...چون صد آمد ، نود هم پیش ماست
شاه و شیخ هر دو دیوانه ی بمب اتم بوده و هستند و هر دو شعار تک حزبی می دادند حزب فقط رستاخیز حزب فقط حزب الله
.!.خامنه ای نهیلیست و نیست انگار است
مرگ بر سه تروریست , شاه و شیخ و کمونیست
امةاللّه مس بارنی سؤال از حکمت دفن اموات در تراب نموده بود
هواللّه
امةاللّه مس بارنی سؤال از حکمت دفن اموات در تراب نموده بود و نیز گفته بود که اصحاب فنون در اوروپ و امریک بعد تحرّی و بحث طویل و عریض در این خصوص بقواعد عقلیّه فوائد سوختن اموات بآتش ثابت و محقّق گشته پس حکمت شرایع مقدّسه در دفن در تراب چه بوده
این عبد فرصت بیان مفصّل میدانید که ندارد لهذا مختصر مرقوم میگردد و آن اینست که عقول بشریّه هرچند نهایت سعی و کوشش را در کشف طریق صواب در امور کلّیّه نماید و کشف ترتیب مکمّل بکند مانند ایجاد الهی و ترتیب انتقالات سلسلۀ موجودات نتواند زیرا انتقالات و تحلیل و ترکیب و جمع و تفریق عناصر و طبایع و موادّ در یک سلسلهئی در نهایت مکمّلیّت و اتقان جاری و واقع بقوانین کلّیّۀ جاریه ملاحظه نمائید که بچه درجه متین و رزین و رصین است
این امتزاج و ترکیب و نشو و نمای جسد عنصری بتدریج بود بهمچنین تحلیل و تفریقش نیز باید بتدریج شود و اگر چنانچه سریع متلاشی گردد در سلسلۀ انتقالات فتور و طفره واقع شود و این طفره سبب ضعف ارتباطات کلّیّه که در سلسلۀ موجوداتست گردد
مثلاً این جسد عنصری انسان از عالم جماد و نبات و حیوان آمده است و حال بعد از وفات بتمامه حیوانات ذرّیّه گردد و آن حیوانات ذرّیّه در وجود کائنات بترتیبی الهی و سائقی طبیعی تأثیر و بترکیبات سائره انتقال نماید
حال اگر این جسد را بسوزانی فوراً بعالم جماد انتقال کند و از آن سیر طبیعی در سلسلۀ موجودات بازماند
جسم عنصری بعد از فوت و فراغت از حیات جامعه اجزاء فردیّه و حیوانات ذرّیّه گردد هرچند از حیات جامعه در هیئت بشریّه محروم گردد امّا باز حیات حیوانی تحقّق دارد و بکلّی از حیات محروم نه ولی اگر سوخته گردد رماد و جماد شود و چون جماد شد حتماً باید بعالم نبات انتقال نماید تا بعالم حیوان ترقّی کند و این را طفره گویند
باری ترکیب و تحلیل و جمع و تفریق و انتقالات کائنات باید بر نظم طبیعی و قانون الهی و ناموس اعظم ربّانی باشد تا در روابط ضروریّه که منبعث از حقائق اشیاست خلل و فتوری حاصل نگردد اینست که در شریعت اللّه حکم بدفن امواتست
قدمای فرس را فکر چنان بود که اموات را دفن نیز جائز نه زیرا دفن نیز بیک درجه مانع از سیر طبیعی شود لهذا در قلل جبال دخمهها ساختند و اموات را در سطح زمین مینهادند ولی این را ملاحظه ننمودند که دفن مانع از سیر و حرکت طبیعی بمقتضای آفرینش نیست بلکه دفن در خاک گذشته از سیر و حرکت طبیعی فوائد دیگر نیز دارد
باری از این گذشته روح انسانی ولو قطع تعلّق از این جسد نماید ولی دوستان و یاران تعلّقی شدید بآثار انسان بعد از فوت دارند که ابداً راضی نشوند آثار انسان فوراً محو و نابود گردد مثلاً یاران ابداً راضی بمحویّت و تلاشی صورت و عکس انسان نگردند و حال آنکه شبح انسانست و عاقبت حکماً محو خواهد شد بلکه بقدر امکان حفظ اثر ولو حجر و شجر و مدر باشد حتماً مینمایند تا چه رسد بجسد انسان ابداً قلب راضی نمیشود که هیکل دوست و یا پدر و مادر و برادر و اولاد عزیزش فوراً متلاشی گردد و این از مقتضای محبّت است
اینست که قدمای مصریّون جسد را مومیا مینمودند که ابد الدّهر باقی و برقرار ماند و چنان گمان مینمودند که هر چه بیشتر دوام نماید برحمت الهۀ مصر نزدیکتر میشود امّا طائفۀ برهما در هندوستان میسوزانند و ابداً پروائی ندارند بلکه سبب تسلّی قلوبشان میشود این بیپروائی عرضیست اعتقادیست نه طبیعی زیرا هنود را اعتقاد چنانست که جسد هر قدر سریعتر متلاشی شود برحمت الهیّه نزدیکتر شود بعکس قدماء مصر حتّی چنان گمان نمایند که بمجرّد سرعت تلاشی مغفرت حاصل گردد و مرده بنعیم ابدی فائز شود این اعتقاد سبب خوشنودی ایشان در سوختن است
و علیک التّحیّة و الثّنآء من ابداً فرصت تحریر یک سطر نداشتم ولی محض رعایت مس بارنی مرقوم شد والسّلام ع ع
هواللّه
چیز دیگر ماند و آن اینست که در حین وقوع امراض ساریه مثل طاعون و وبا آیا احراق اجسام بآهک و یا اجزاء دیگر جائز است یا نه در چنین موردی البتّه محافظه و صیانت اولی زیرا بنصوص الهیّه احکام طبّیّه مشروعست و الضّرورات تبیح المحذورات از قواعد مسلّمه است و علیکم التّحیّة و الثّنآء ع ع
Nyeste kommentarer
03.11 | 14:34
با شما موافقم ، از اینکە از دیدن چنان دکومنتی رنجیدە خاطر شدین، متاسفم و من هم اگر میدیدم همانطور می شدم، گاهی با وجود همەی نازیبا یی های طبیعت ، خوش ساحتیست ساحت و حریم هستی اگر نیک بنگریم
03.11 | 14:27
کە نزدیک بود مغزم بترکد در یک لحظە. غذا کم نیست، بلکە غذا را احتکار میکنند برای خرد کردن دیگران. همین گوشت را بدهند بە ملت، لازم نیست کار دیگری بکنند
03.11 | 14:24
در نروژ یک سکاندال در ان. ار. کو. نشان دادە شد در هفتە گذشتە. سالی ششصد هزار تن گوشت گوسفند سوزاندە میشود! من بعد از چند دقیقە از شنیدن این خبر و دیدن فیلم دکومنت، چنان سردرد شدیدی گرفتم کە نزدیک بود
05.06 | 17:33
کاک هێمن گیانی ئارامم برای هەرە هێژاو خۆشەویستم، وێڕای یەک دنیا سپاس لە یەک رستەدا ئەڵێم بەختەوەر بیت و هەر بژیت نووری هەر دوو چاوم
جناب ریاضتی ی عالیقدر ، آیا ممکن است کە اینگونە نیز بیاندیشیم کە تعلق روح و نفس قدیم یک انسان از عوالم پنهان بە کالبد ها و جسم های جدید در این عالم آشکار ، تائیدیست بر این عبارت کە جمیع عوالم حول
این عالم بودە و خواهد بود لذا رجعت مستمر و پی در پی ی روحی و روحانی ی مظاهر امر و شموس حقیقت نیز از همین واقعیت سرچشمە می گیرد؟ مسئلە این است کە فرای این عالم خاکی، امکان نوعی زیست و بقای ارواح مرحوم در عوالم دیگر کە غیبی و پنهان هستند و ما از چگونگی قوانین
و حقیقتش بی اطلاعیم، وجود دارد و بنا بە امر الوهی و ارادەی الهی بسیاری از ارواح نفوس قدیم یا جدید مدام از ملکوت نازل و در ناسوت سکنی می گزینند و پیوستە در آمد و رفت و بازگشتند و همچنین احتمالا بسیاری از ارواح بعد از رحلت و صعود از این جهان رخصت و امکان حیات
ابدی و جاودان را در عوالم لایتناهی ی دیگر، فارغ اززمان و مکان زمینی، خواهند داشت و شاید دیگرهرگز در هیچ حالتی بە این دنیای وانفسا باز نخواهند گشت
Habib
Riazati Medal Hiwa Ghasimy 09.11.2019
مدال عزیزتر از جان
همانطور
که آن عالی جناب واقفند
۱) انسان یک حقیقت متشکل از روح، عقل و جسم میباشد. البته این تقسیم بندی لاجل تفهیم صورت میگیرد والا این سه فی الحقیقه جوانب یک جوهر میباشند ، به عبارتی میتوان
گفت که جسم بمثابه آئینه و و روح بمثل خورشید و عقل به مانند اشعات ساطعه از روح میباشد
۲)معقولات در قمیص محسوسات در این عالم محسوس تفهیم میگردنند
۳) وسائط ادراک آن عالم در این عالم وجود نداشته و لذا هر چه در باره عوالم بعد ذکر گردد باید به قمیص عبارات این عالم عرضه گشته تا قابل درک گردد
۴)
تناسخ و رجعت ارواح به این عالم دلیل منطقی نداشته و ندارد چه که هدف ارتقاء و ارتفاع معنوى و قوس صعودى در عوالم لاتححصي ميباشد
٥) جميع عوالم حول اين عالم است توجه را بهً اهميت افكار،
اقوال و اعمالى كه در اين عالم از انسان سرچشمه ميگيرد جلب مينمايد
"Likevel"
Mitt øre er Ateist, likevel døve til ord, Min hånd er Agnostiker, likevel skjelver å holde sannheten, Min tunge er Hindu, likevel, stum, Foten min er Buddhist, likevel lammet å trå banen Truth, Min kappe er Zoroastrian, likevel skitten, Mitt hjerte er Jødisk, likevel aches, Min sjel er Christian, likevel døde, Mitt øye er Islamsk, likevel, blind for sannheten, Mitt sinn er Baha'i, likevel ikke fungerer, Jeg føler meg ikke bra, likevel, dette er bare et dikt...
"Nevertheless"
My ear is Atheist; nevertheless, deaf to words, My hand is Agnostic; nevertheless, trembles to hold the Truth, My tongue is Hindu; nevertheless; struck dumb, My foot is Buddhist; nevertheless, paralyzed to tread the path of Truth, My robe is Zoroastrian; nevertheless, filthy, My heart is Jewish; nevertheless, aches, My soul is Christian; nevertheless, dead, My eye is Islamic; nevertheless, blind to the Truth, My mind is Bahai; nevertheless, does not work, I do not feel well; nevertheless, this is just a poem...
"Fødsel og død"
Etter min fødsel fra ikke-eksistens,
har jeg sett de fire sesongene av jorden i førti år, førti ganger, Jeg har følt så mye smerte og lidelse i hele mitt liv, Jeg har også opplevd litt glede og lykke, Etter min død, vil blomestene blomstre igjen og
solen vil skinne igjen, Den sludd og snøstorm vil blåse igjen og snø og regn vil falle igjen, Tordenen skal brøle igjen og enda en gang, vil det være flom og brann, og jordskjelvet og tsunamien vil skje igjen.....Etter min
død, tyranni, undertrykkelse,tortur,uhØflighet, horror, krig, fattigdom og innbrud, og igjen, hungersnød, plyndring, sykdom, uvitenhet, løgn, baksnakking, avhengighet, hat, vold, og synd og dermed mer eller mindre, fortsetter å
eksistere..... Etter at jeg ble født på jorden, kunne jeg ikke huske at jeg hadde kommet fra himmelen, og hva et sted på himmelen var, Vil jeg husker, etter min død mens jeg er i himmelen, at jeg har kommet med min sparing, noe som
hadde vært mine førti år av livet på jorden og mine bestemmelser, noe som hadde vært bestått av fire sesonger for førti ganger?? Gjerne, og hundre ganger sikkert, uansett hvor stygg, hvor vakker, hvor ubehagelig,
hvor godt, hvor onde og forurenset, og/eller hvor ren og plettfri.....
"Birth and Death"
After my birth from nonexistence, I have seen the four seasons of the Earth for forty years, forty times, I have felt so much pain and suffering throughout my life, I have also experienced a little joy and
happines..... After my death, blossoms will bloom again and the sun will shine once more, the sleet and blizzard will blow again and the snow and rain will fall once more, The thunder will roar again and once more, there will be flood and fire, and earthquake
and tsunami will happen once again..... After my death, tyranni, oppression, imprisonment, torture, execution, horror, war, poverty, disease, ignorance, lying, backbiting, addiction, hatred, violence, and sin, thus, more or less, continue to exist..... After
I was born on the Earth, I could not remember that I had come from heaven and what a place the heaven was, Will I remember, after my death while I am in heaven, that I have come with my saving, which had been my forty years of life on the Earth, and my provisions,
which had been the passing of four seasons for forty times?? Certainly, and hundred times for sure, no matter how ugly, how beautiful, how disagreeable, how well, how evil and contaminated, and/or how pure and immaculate.....
جملات معروف تاریخ دانان جهان در مورد کورد های جهان
جمله ی بسیار معروف رنه گروسه پدر تاریخ فرانسه در مورد کوردها :" تمام صفحات تاریخ بشر را جستجو کردم، به نظر میرسد که خداوند تمامی ملتها را فرمانبردار و ملت کورد را فرمانروا آفریده است
جمله ی معروف میشل ساراخوف:" ایـران كویری كه ثــروت کوردستان را می بلعد ، نه خــود آباد میشود و نـه کوردستان را آبـــاد میـــكند
جمله ی معروف خانم نیکیتا هایدن زبان شــنـاس آلــمـانی در مورد زبان کوردی آنـقـدر در زبان کوردی پــیــچــیدگی و ظـــرافــت فــنی و دقـــیـق وجـود دارد کــه بــعـید اسـت سـاخـتــه دســـت بـــشر باشــد ، گــویـــی خــداونـــد ایــن زبــان را آفــریــده اســت
جمله ی زیبای لبروت سورل در مورد کوردها:" دو چــــیـز در دنــیـا بــرای مـا مــشـخـص نــشد ، قـطبهـای جـغـرافـیایـی و تــاریـخ کوردهــا
جمله ی زیبای ناپلئون بناپارت در مورد کوردها:یک کورد را میتوان کشت ولی نمیتوان شکستش داد
Hiwa møtte Audun Lysbakken
Jeg heter Hiwa Ghasimy, en bahå'i som bor i Kristiansund... Jeg har vært tidligere medlem av SV og derfor fikk jeg anledning til å treffe den nye SV- lederen, Audun Lysbakken, da han besøkte
Kristiansund i begynnelsen av mai 2012. Vi møttes en times tid over middag den 8. mai på spisestedet Brasseriet, der han kom med to kvinnelige medlemmer av partiet og Viggo Jordahl, SV- lederen i Kristiansund... I begynnelsen fortalte jeg om min
bakgrunn der jeg fra 5-årsalderen har opplevd opp til 20 episoder med livsfarer... Jeg var uvitende om bahå'i troen i Iran og Kurdistan og Tyrkia,.. men fant sannheten og troen da jeg kom til Norge... Deretter nevnte jeg de 12 prinsippene som er
sentrale i bahå'itroen og at vår hovedmål er å fremme menneskehetens enhet. Jeg fortalte om historien og at de troende lider mest i fødelandet Iran der de er under konstant trussel, forfølgelse, fengsling og tortur...Jeg
presiserte at som en bahå'i har jeg ingen toleranse for diskriminering, hat eller forskjellsbehandling basert på folks tro, bakgrunn eller tilhørighet. Mitt syn er at alle skal basere sine avgjørelser på konsultasjon og samarbeid
fremfor konkurranse og hat. Jeg fremhevet at SVs hovedmål er å fremme rettferdighet. I dag har vi i Haifa en institusjon som er bygd på dette prinsippet, det vil si Det Universelle Rettferdighetens Hus. Jeg ytret ønske
om at alle partiene og styrende organer i Norge og verden kunne konsultere med Det Universelle Rettferdighetens Hus i viktige saker for verdens fremgang og fred... Jeg ser på verden som en norsk bahai og verdsetter det som jeg ser i Norge og det arbeidet
som de og deres like gjør her i landet for å gjøre verden til en bedre og fredeligere sted og være. Jeg er invalid og har ikke følelser i begge beinene mine og har andre plager... Jeg ber bare at de og deres tilhengere
kunne rådslå og kommunisere med bahai samfunnet... Audun Lysbakken spurte om det var mange innfødte baha'ier i Iran. Jeg svarte ja. Under samtalen var han interessert og lyttet og svarte bekreftende på mine innlegg. I begynnelsen av
møtet hadde jeg levert to buketter med blomster og bilder av de hellige steder i tillegg til et bilde av Jesus og ett av 'Abdu'l-Bahå til de fremmøtte.I tillegg hadde de fått "Fredsbudsakpet" av 1985 som ble utgitt av Det Universelle
Rettferdighetens Hus til alle verdens folkeslag... Audun Lysbakken lovte å studere budskapet nøye og se med glede på bildene. Tilslutt spurte han om antallbahir'ier i Kristiansund. Jeg svarte at vi er 9 stykker og at jeg har vært i
byen i 9 år til sammen... Tilslutt måtte jeg si at budskapet som han hadde fått er meg veldig kjær og jeg legger mitt håp i alt det står for.. Han betalte middagen og vi skilte lag klokken 19... Allah'u'Abha
- Hiwa Medal Håp Ghasimy
"Enhet"
Enheten av religion... Enheten av mennesker... Likestilling mellom mann og
kvinne... Eliminasjon av alle typer fordommer og forakt... Verdens domstol... Verdens fred... Harmoni mellom religion og vitenskap... Behovet for et internasjonalt hjelpespråk... Eliminasjon av forskjellene mellom fattig og rik... Behovet av universell
undervisning... Selvstendig søken etter sannheten......Hva tror jeg?? Jeg tror på enhet..... Enhet mellom alle mennesker både Religiøse og Ateister og Agnostiker.....
"Verdensborgerskap"
JORDEN ER KUN ET LAND OG MENNESKEHETEN DETS INNBYGGERE.....
19.05.2015 Kristiansund Norge / Norway -
Med Stor Respekt, Medaal Håp Ghasimy...
Norwegian..
Al-Lawh al-Mahfoùz
Om det hadde vært like mange datamaskiner i
verden som stjerner i himmelen. Om du samler alt som finnes på jorda og på fjerne planeter, blir de aldri like store som en tomme eller en centimeter i gud sin Lawh al-Mahfoùz og som ligger i de usynliges verdener og i de metafysiske universene
…
Medaal Håp Ghasimy.
Norge
08.11.2009
Farsi....
لوح محفوظ
اگر به اندازه ستارگان آسمان كامپیوتر انسانها در جهان وجود می
داشتند و همە ی آنها را روی زمین و سیارههای دوردست جمع میکردید، هرگز به اندازەی یك وجب یا یك سانتی متر لوح محفوظ خدا در این جهان و در عوالم نامرئی و جهان های متافیزیكی نمی رسیدند
مدال هیوا قسیمی
نروژ
٠٨/١١/٢٠٠٩
Kurdish....
لەوحی مەحفوز
ئەگەر بەقەدەر ئەستێرە کانی ئاسمانەکان، کامپییۆتەرەکانی مرۆڤەکان زۆر بن لە جیهان، هەر هەموویان کۆ کەیتەوە لە ڕووی گۆی زەمین و هەسارە دوورەکان،هەرگیز نابنە بە ئەندازەی بست و سانتێک لە
لەوحی مەحفوزی یەزدان لە دوونیاگەلە شاراوەکان و لە گەردوون گەلە مێتا فیزییکییەکان
نۆروێژ، مێداڵ هیوا قسیمی٠٨.١١.٢٠٠٩
Skulptur
Etter min død, kommer min sjel i himmelen til å se titalls av vakre skulpturer. Skulpturen til han på jorden som for å
redde menneskeheten i den våkne verden i sju urettferdige land, har liddgjennom å smake hundretalls vitenskapelige og religiøse torturer.
Medaal Håp Ghasimy.
Norge
15.10.2009
مجسمه
بعد از مرگم روح من از آسمان،
ده ها مجسمه افسون آمیز خواهد دید. روح من مجسمه فردی را مشاهدە خواهد کرد كه در زمین برای نجات بشریت در جهان بیدار در هفت كشور ستمکار از طریق چشیدن مزه صدها شكنجه علمی و دینی رنج می برد
مدال هیوا قسیمی
نروژ
٠٩/١٠/٢٠٠٩
پەیکەر
پاشی مەرگم، بە ڕۆحم ، لە ئاسمانەوە ، بە دەیان پەیکەری ئەفسووناوی
ئەبینم، پەیکەری ئەو کەسەی لە زەمینا ، لە کۆتایی قەڕنی بیست و دەستپێکی سەدساڵی بیست و یەکەم دا ، بۆ نەجاتی کۆمەڵگەی مرۆڤی دوونیای بەخەبەرهاتوو، لە حەوت وەڵاتی ستەمکاردا، تامی تاڵی بە سەدان ئەشکەنجەی عیلم و دینی ، پێکەوە چەشت
نۆروێژ، مێداڵ هیوا قسیمی ١٥.١٠.٢٠٠٩
Den synlige jordplaneten og de usynlige verdener
Planeten jord observeres og påvirkes av de hemmelige himlene som har en mirakuløs kraft
som er sterkere enn vitenskap og menneskets krefter. Slutten av vitenskap og tro i den klare natur verden, er begynnelsen på vitenskap og tro i usynlige og hemmelige verdener. Et hav av vitenskap og fornuft på jorden har ikke samme verdi som en
dråpe av vitenskap og de overraskelse hendelsene i himlene...
Nitti års liv i en kropp på jorda tilsvarer ikke et halvt sekund av et sjels liv i en av himlene. På jorda eier
kroppen sjelen, på himlene eier sjelen kroppen og i realiteten er det faktisk veldig vanskelig å forstå det. Å tro på det eller ikke er det samme …
Medaal
Håp Ghasimy.
Norge
01.11.2016
سیاره زمین قابل رویت و جهان های
نامرئی
سیاره زمین تحت تاثیر و نظارت آسمان های پنهان است كه دارای قدرتی معجزه آسای فرای دانش و نیروی انسانی می باشد. پایان علم و اعتقاد در این جهان روشن طبیعی، آغاز علم و اعتقاد
در جهان های نامرئی و پنهان و نا روشن است. اقیانوسی از علم و منطق در زمین بە اندازە یک قطرە از علم و سورپرایز و رویدادهای شگفت انگیز در آسمانها نمی باشد
نود سال زندگی یک بدن در زمین مساوی با
نیم ثانیە حیات یک روح در یکی از آسمانها نیست. در زمین بدن صاحب روح است و در آسمانها روح صاحب بدن می باشد و در حقیقت، فهم این واقعیت بسیار دشوار ,و داشتن اعتقاد یا عدم اعتقاد بە این یکسان است
مدال
هیوا قسیمی
نروژ
٠١/١١/٢٠١٦
حەسارە ئاشکراکەی
زەمین و دوونیاگەلە شاراوەکان
حەسارەی زەمین لە لایەن ئاسمانە نهێنییەکانەوە لە ژێر چاوەدێری و کاریگەری موعجیزە ئاسای سەرووی زانست و هێزی مرۆڤدایە. کۆتایی زانست و باوەڕ لە دوونیای ڕوونی سرووشت دا، دەستپێکی عیلم و ئیمانە لە دوونیاگەلە
ناڕوونە شاراوەکان دا. ئووقیانووسێک عیلم و حیکمەت لە زەمینا ناگاتە دڵۆپێک زانایی و سەر سووڕمان لە ئاسمانەکان دا.
٩٠ ساڵ ژیانی جەستەیەک لە دوونیا دا نابێتە نیو چرکەی ژیانی رۆحێک لە یەکەک لە ئاسمانەکان دا. لە زەمین جەستە خاوەنی ڕۆحە، لە
ئاسمانەکان ڕۆح خاوەنی جەستەیە و لە ڕاستیدا تێگەیشتنی ئەم هەقیقەتەش گەلەک ئەستەمەو باوەڕکردنی و باوەڕ پێنەکردنی وەکوو یەکە
نۆروێژ، مێداڵ هیوا قسیمی ٠١.١١.٢٠١٦
Jeg og Norge
Tusen takk Norge. Du har vært sint som en klok far, fra Sokrates, Freud og Darwins til Marx, Apo og Einstein og du er rolig som en
kjærlig mor. Fra Adam, Eva og Abraham til Malak Taus, Mohammed og Bahaullah. Da du har gitt meg ungdoms verdi og den sure og søte smaken av filosofisk ,vitenskap, politikk, religion og livets fornuft. Tusen takk Norge...
Medaal Håp Ghasimy.
Norge
27.10.2016
من
و نروژ
بسیار متشکرم نروژ. شما مانند یک پدر دانای عصبانی، از سقراط، فروید و داروین تا مارکس، آپو و اینشتین و شما مانند یک مادر مهربانوی آرام، از آدم، حوا و ابراهیم تا ملک طاوس، محمد و بهاءاللە، ارزش
جوانی و طعم تلخ و شیرین فلسفە، علم، سیاست، دین و عرفان و مفهوم حیات را بە من بخشیدی. بسیار متشکرم نروژ
مدال هیوا قسیمی
نروژ
٢٧/١٠/٢٠١٦
من و نۆروێژ
زۆر سوپاس نۆروێژ، تۆ تووڕە وەکوو باوکێکی دانا ، لە سووقرات و فڕۆید و داروینەوە تا مارکس و ئاپۆو ئەنشتەین،
تۆ ئەهوەن وەکوو دایکێکی دڵۆڤان، لە ئادەم و حەواو ئیبراهیمەوە تا مەلەک تاووس و محەمەد و بە ها ءا للە، نرخی گەنج و تامی تاڵ و شیرینی فەلسەفەو عیلم و سیاسەت و دین و عیرفانی ژیانت بە من چەشت، زۆر سوپاس نۆروێژ
نۆروێژ، مێداڵ هیوا قسیمی ٢٧.١٠.٢٠١٦
ما یک اصلی در فیزیک داریم به اسم اصل پروانه ای یعنی دنیا مثل دومینو به هم وصله ,ممکنه حتی یک کلمه و یک رفتار بتونه با اثر پروانه ای کل دنیا رو به هم بریزه ...اصل پروانه ای میگه بال زدن یک پروانه ,یک سمت دنیا, میتونه باعث ایجاد طوفان در سمت دیگر دنیا بشه
از چشمهایتان طوری استفاده کنید که گویی فردا دچار نابینایی خواهید شد
صداهای موسیقی، آواز پرنده و نغمههای پرشور ارکستر را بشنوید؛ چنان که گویی فردا دچار ناشنوایی خواهید شد
هر چیزی را که میخواهید لمس کنید، گویی که فردا حس لامسه خود را از دست خواهید داد
عطر گل ها را بو کنید و مزه غذاها را با هر لقمه بچشید، چنان که گویی فردا هرگز نمیتوانید بو کنید یا هر چیزی را بچشید
از هر حس بیشترین استفاده را ببرید
...سه روز برای دیدن
هلن کلر
Norwegian..
I sosialismens, humanismens og sekulæres navn overrekker jeg tre små dikt til alle de som kjemper i store Kurdistan, den norske befolkning og hele verden…
Lev for deg selv
Ikke vær som Shahen*, du dør av kreft
Ikke vær som Qazi*, du blir hengt
Ikke vær som Apo*, du blir fanget
Ikke
vær som Ghandi*, du blir drept
Ikke vær som Jesus, du blir korsfestet
Ikke vær Gud, du vil ikke tåle
det
Ikke bli til noen annen, vær deg selv
Ikke bli til noen annen, vær deg selv
11.09.2012 Norge
*Viser til Shahen av Iran som etter et år i eksil døde av kreft i 1980.
*Viser til den første presidenten i Kurdistan som ble hengt av iranere i 1947 i byen Mahabad.
*Viser til Apo, kurderens leder som sitter fanget i Imrali Tyrkia
siden 1999, etter en internasjonal komplott.
*Viser til Indias leder i 1948, som ble skutt av en indisk morder.
11.09.2718
Medaal Håp Ghasimy Heval Cilwe Spi Hiwa
Kurdish....
بە ناوی سۆسیالیسم و هومانیسم
و ئەندێشەی لاییکەوە،لێرەدا ئەم سێ شێعرو هەڵبەستە کورتەی خۆم لە ناخمە وە پێشکێش ئەکەم بە گشت کوردانی وەلاتپارێزی سەر تا سەری کوردستان و مرۆڤانی گەردوونپەروەری نۆروێژ و هەموو جیهان
وەک خۆت بژی
مەبە بە شا* بە سەرەتان ئەمری
مەبە بە قازی* لە سێدارە ئە دری
مەبە بە ئاپۆ* دیل ئە کری
مەبە بە گاندی* ئە کوژری
مەبە بە عیسا لە خاچ ئە دری
مەبە بە خوا تاقەت ناگری
مە بە بە کەس وەک خۆت بژی
مە بە بە کەس وەک خۆت بژی
١١.٠٩.٢٠١٢ نۆروێژ
*مەبەست ئاخرین شای ئێرانە کە لە ساڵی ١٩٨٠ ساڵێک پاشی ڕوخانی پاشایەتییەکەی لە تاراوگە بە هۆی نەخۆشی سەرەتانەوە،مرد
*مەبەست یەکەمین سەرۆک کۆماری کوردستانە کە ئێرانییەکان
بە حوکمی ئیعدام لە ساڵی ١٩٤٧ لە شاری مەهاباد لە سێدارەیان دا
*مەبەست سەرۆکی گەلی کوردە کە بە کۆمپلۆیەکی نێودەوڵەتی لە ساڵی ١٩٩٩وە تا کوو ئێستە لە جەزیرەی ئیمرالی لە وەڵاتی تورکیە ئەسیر و دیلە
*مەبەست ڕێبەری گەلی هیندوستانە کە لە ساڵی ١٩٤٨ بە دەستی هیندویەکی قاتڵ بە گولولە کوژرا
مێداڵ هۆپ قسیمی هەڤاڵ جیلوە سپی هیوا
١١.٠٩.٢٧١٨
Hvem var jeg Hiwa
Endret meg til høyre så venstre ble mer opplyst
Endret
meg til venstre så høyre fikk mer fremgang
Endret meg til spedalsk så de rene fikk mer suksess
Endret
meg til fattig så de rike ble rikere
Endret meg til ateist så de troende ble mer troende
Endret meg til
galning så de friske fikk bedre helse
Endret meg til sprø så hjernene ble smartere...
17.10.2009
Norge
Medaal Håp Heval Cilwe Spi Hiwa
من کێ بووم هیوا
خۆم کردە راست تا چە پە کان هوشیار تر بن
خۆم
کردە چەپ تا راستە کان پێشرەو تر بن
خۆم کردە گڵاو تا پاکە کان پیرۆز تر بن
خۆم کردە هەژار تا زەنگینە کان دەوڵە مەند تر بن
خۆم کردە کافر تا باوە ڕدارەکان ئیماندار تر بن
خۆم کردە شێت تا ساخەکان تەندروست تر بن
خۆم کردە گەمژە تا مێشکە
کان زانا تر بن
مێداڵ هۆپ قسیمی هەڤاڵ جیلوە سپی هیوا
١٧.١٠.٢٠٠٩نۆروێژ
Himmel og jord eller martyr og Kurdistan
I himmelen har martyrene skapt et Kurdistan, finere enn Europa...
På jorda vil de levende skape et Kurdistan, finere enn i himmelen...
Medaal Håp Ghasimy
25.07.2016 Norge
زەمین و ئاسمان یان شەهید و کوردستان
لە ئاسمان،شەهیدان کوردستانێکیان خولقاندووە لە ئە وروپا جووان تر
لە زەمینیشا،زیندووان کوردستانێک
دائە مە زرێنن لە ئاسمان خۆشتر
مێداڵ هیوا قسیمی٢٥.٠٧.٢٠١٦نۆروێژ
ll belila ll: <<(03/18/21 3:56 AM EDT)>> سال نو می شود، زمین نفسی دوباره می کشد، برگ ها به رنگ در می آیند و گل ها لبخند می زنند
پرنده های خسته بر می گردند و در این رویش سبز دوباره... من... تو... ما... کجا ایستاده ایم
سهم ما چیست؟ نقش ما چیست؟ پیوند ما در دوباره شدن با کیست؟
زمین سلامت می کند و ابرها درودتان سال نو مبارک
با نام خدا و یزدان یک شعر و یک بیان تقدیم بە ملل ایران و کردستان و جهان...مدال هیوا٢٣.١٢.٢٠١٦
با درود و احترام من یک نکتەی کوتاه رو خدمتتون عرض می کنم و اون اینکە جبر زمان و تاریخ تا بە امروز ثابت کردە کە شاه و شیخ دو روی یک سکە هستند و چون ایران یک کشور چند ملیتی هستش هیچکدوم از احزاب لائیک و دمکراتیک ایران سراسری و برای همەی ملیت ها نیستند ، هر ملتی هر ملیتی حزب ملی و سرزمینی ی خودش رو دارە ، همونطوری کە حزب مشروطە و سازمان مجاهدین خلق متعلق بە ملت فارس هستند ، حزب کوملە و حزب دمکرات کوردستان هم متعلق بە ملت کوردستان هستند، و سایر ملیت ها و ملت های ساکن ایران هم احزاب ملی و جغرافیایی و تاریخی و فرهنگی ی خودشون رو دارند... مێداڵ هیوا قەسیمی ١٨.٠١.٢٠٢٠
پەشمەک
پرسی ژن یان پرسی پیاوسالاری؟
ڤینۆس فایەق
هەر لە سەرەتاوە هەتا ئێستا ناونیشانەکانی «پرسی ژن» «کێشەی ژن» بەهەڵە بەکارهاتوون، رەنگیشە بۆ زاڵکردنی پێناسەی «ژنبوون» بەسەر «ئادەمیزادبوون»دا بە ئاگاییەوە ئەو تێرمانە چەسپێنرابن
لە راستیدا پرسێک نییە بەناوی پرسی ژنەوە، بەڵکو پرسێک هەیە ناوی «پیاوسالاری»ە بە پشتبەستن بە دین و دابونەریت، تەرکیزی لەسەر بێبەهاکردنی ئینسانییەتی ژن و لە قاڵبدانیەتی لەناو پێناسەی ژنبووندا
پیاوسالاری میراتییەکی کەلتووریی کۆمەڵایەتییە بۆ هەردوو رەگەز و خزاوەتە ناو خیتاب و بیرکردنەوەشەوە، گرفتیش ئەوەیە بیرکردنەوەی ژن لەناو «بیرکردنەوە بەکۆمەڵەکەدا» لەغو بۆتەوە و باوەڕی بە پەروەردەکەی هێناوە و بەرهەمیشی دەهێنێتەوە، ئیتر چۆن پیاو هەن فیمینیستن، ژنیش هەن پیاوسالارن و هەندێجاریش تەنزیریشی بۆ دەکەن
ئەو پەروەردە نەریتی و دینییە کە ئەوەندە خەتەرناکە، وای لە ژن کردووە لە قووڵایی ئەقڵیدا باوەڕی بەوە هێناوە کە پلەیەک لە خوار پیاوەوەیە، متمانەی بەخۆی پێنەهێشتووە و بەخشیویەتییە پیاو لە ژیانیدا بۆ ئەوەی بەڕێوەی بەرێت و ئاڕاستەی بکات
پێش هەموو شتێک پێویستە ژن لەگەڵ خۆی ئاشت بێتەوە، وەکو ئادەمیزاد بەخۆی ئاشنابێتەوە و خۆی پێناسەی خۆی بکاتەوە، ئەمەش پێویستی بە هەڵوەشاندنەوەی هۆشیاریی بەکۆمەڵ و بیناکردنی کەلتوورێکی تر و تێگەیشتنێکی ترە لە دەرەوەی دینە لە چەمکی «ئینسانبوون»، چونکە هەموو خوێندنەوەکان بۆ هەموو مێژووی دینەکان، دەیسەلمێنن هیچ دینێک نەیتوانیوە ئینسانیەتی ژن یەکسان بە ئینسانیەتی پیاو لەناو دەقەکانیدا بسەلمێنێ
لە کۆمەڵگەی ئێمەدا هەمووان لەناو یەک بازنەدا ناژین، بەڵکو لە ئەقڵی پشتەوەی بەکۆمەڵدا پەیوەندییەکی هەرەمی ژن و پیاوی بەیەکەوە بەستۆتەوە. ئاخر هەرگیز ئەوە هاوژیانی نییە لەژێر یەک بنمیچدا دوو بوونەوەر بژین هەمان پلەی ئادەمیزادبوونیان نەبێت. لەو کۆمەڵگەیانەدا کە بەناوی دین و کەلتورەوە بانگەشە بۆ گرێدراویی خێزان و پێکەوەژیان دەکەن، پیاو لە دونیایەک و ژن لە دونیایەکی تر دەژی، کوڕ پەروەردەیەک و کچ پەروەردەیەکیتر وەردەگرێ. سیمۆن دۆبۆڤوار دەڵێ: «ژن کە لە دایک دەبێت ئادەمیزادە، بەڵام بە پەروەردە دەیکەن بە ژن» بەزۆر لەدەسەڵاتی دەخەن و «ژنایەتی» دەبێتە پێناسەیەکی جیاواز لە پێناسەی «ئینسانبوون»
لەم نێوەندەدا پرسی ژن لە کۆمەڵگەدا بە درێژایی مێژوو لە سیاقی چەمکی «دەسەڵات»دا خوێندنەوەی بۆ کراوە، ژن بە ژێردەستە و پیاو بە باڵادەست پێناسەکراوە، هەموو تەرکیزی ژن لەسەر وەرگرتنەوەی «دەسەڵات»ە لە پیاو. لە کاتێکدا ژن پێویستی بە دەسەڵات نییە، پێویستی بەوەیە لە سیاقە ئینسانییەکەدا پێناسە بکرێتەوە، بەڵکو فەلسەفەی تێڕوانینی کۆمەڵگە گرفتەکەیە. نەک تەنها بواری «ژنان» بەڵکو لە کۆمەڵگەی ئێمەدا چەمکی «دەسەڵات» تەواوی بوارەکانی تری کۆمەڵگەی وێران کردوە. لە کۆمەڵگەکانی ئێمە و هاوشێوەکانماندا یەک بازنەی ئینسانی نییە بۆ پێکەوەژیانی تەواوی کۆمەڵگە بەبێ جیاوازی، بەڵکو بەپێی هەرەمەکانی دەسەڵات کۆمەڵگە بەسەر چەندین بازنەدا دابەشبووە، لەناو ئەم بازنانەشدا هەمیشە ژنان کەوتوونەتە بازنەیەکی ترەوە جیا لەوانەی پیاوی تێدایە
هەموو هەوڵێک بۆ گۆڕینی کۆمەڵگە و هەڵتەکاندنی کەلتوور و بیروباوەڕە دواکەوتووەکان لە دەرەوەی یان دوور لە پەیوەندییە ئاڵۆزەکەی نێوان ژن و پیاو سەرکەوتوو نابێت، ئەگەر بە هەردووکیان نەکرێت، کەواتە مەسەلەکە لێرەدا گۆڕینێکە لە چاکردنی پەیوەندی نێوان ژن و پیاوەوە سەرچاوە دەگرێ. بەو مانایەی بۆ ئەوەی دەستبکەین بە گۆڕینی کۆمەڵگە دەبێت پەیوەندی نێوان ژن و پیاو ئینسانییانە بینابکرێتەوە
ئێمە ئێستا پێویستمان بە پەروەردەیەکی ترە، هیچ لینکێکی نە بە فێمینیستییەوە، نە بە دینەوە نەبێت، چەند دین ژن لە ئینسانییەت دەخات، فێمێنیستەکان زیاتر ژن دەکەنەوە بە ژن و لە پێناسە ئینسانیەکەی دووردەخەنەوە. پێویستمان بە پەروەردەیەکی بێلایەنە کچ بە ئادەمیزاد پێناسە بکات، نەک بە مێینیە
دواجار لەناو ئەوەی کە دەڵێن هەموو پیاوێک شتێکی لە مێینە تیایە و هەموو ژنێکیش شتێکی لە نێرینە تیایە، دەبێت هۆشیاریی ئینسانی بێتەسەرەوە
We must become so alone, so utterly alone, that we withdraw into our innermost self. It is a way of bitter suffering. But then our solitude is overcome, we are no longer alone, for we find that our innermost self is the spirit, that it is God, the indivisible. And suddenly we find ourselves in the midst of the world, yet undisturbed by its multiplicity, for our innermost soul we know ourselves to be one with all being..
Hermann Hesse
دەبێت تەنھا بین، تەواو تەنھا، ھەتا ئەچینە ناو قووڵایی خۆمانەوە، ئەوە رێگایەکە بۆ چەشتنی نەھامەتی.. ئیتر ئەتوانین زاڵ بین بەسەڕ تەنھاییماندا.. ئێتڕ تەنھا نابین، چونکە ئەوەی لە قووڵاییدا ئەیدۆزینەوە رۆحە. ئەوە خودایە. کە قابیلی بەشبوون نیە.. لەپڕ خۆمان لەناو تەواوی جیھاندا دەبینینەوە، بەڵام لە جیاوازیەکانی بێزار نابین.. چونکە بۆ ئەو رۆحەی ناو قووڵاییمان، دەزانین ببین بە یەکێک لەناو ھەموو بوونەوەرەکاندا
ھێرمان ھیسە
هەتا چەند دەیە لەمەوبەر رەگەز پەرستی بە شتێکی خراپ دانەدەندرا و تەنانەت لە رووی زانستییەوەش زانایانی بیۆلۆژی بەڵگەیان بۆ دەهێنایەوە کە مرۆڤ تا سپیتر بێ تێگەیشتوترە. ئەو رووداوانە و ئەو تاوانانەی بە هۆی رەگەزپەرستییەوە هاتنە ئاراوە بوونە هۆی ئەوەی کە رەگەز پەرستی بە شتێکی خراپ ناوزەد بکرێ، بەڵام رەگەز پەرستی لەناو نەچوو، هەر وەکوو خۆی مایەوە، تەنیا خۆی گواستەوە بۆ شێوازێکی دیکە، واتە "کولتوور پەرستی"
هەرچەندە لە رووی زانستییەوە مرۆڤەکان هەمووی یەک رەگەزن، واتە رەگەزی مرۆڤ، بەڵام بیرۆکەی رەگەزپەرستی و رەگەز پەرستەکان هەموو خەڵکیان لە نێوان خۆیان و ئەوانیتردا دابەش دەکرد. بۆ نموونە، دەیانگوت : "رەگەزی ئێمە باشترە لە هی ئەوانیتر، خوێنی ئێمە پاکترە لە هی ئەوانیتر، نابێ رێگە بدەین خوێنی ئەوانیتر تێکەڵ بە خوێنی ئێمە بێ و رەگەزی ئێمە لە ناو ببا
کولتوور پەرستی ئەمڕۆش بە هەمان شێوەیە. بۆ نموونە دەڵێن : "کولتووری ئێمە باشترە لە هی ئەوانیتر، کولتوری ئێمە پاکترە لە هی ئەوانیتر، نابێ رێگە بدەین کولتووری ئەوانیتر تێکەڵ بە کولتووری ئێمە بێ و کولتووری ئێمە لە ناو ببا"
هەموو ئەو رستانەمان رۆژانە گوێ لێ دەبێ
كردها را بهتر بشناسيد آيا ميدانستيد دياكو و امپراطوري كوردها اولین و قوی ترین امپراطوری ایران کنونی بوده؟ آیا میدانستید زبان پهلوی همان کوردیست؟ آیا میدانستید اسم مازندران یعنی دره هاي بزرگ اسمی کوردیست؟ آيا ميدانستيد سه گره شال مردان كورد به نشانه سه پند زردشت بوده؟ آيا ميدانستيد زبان اوستا كوردي بوده؟ آیا میدانستید آذربایجان آگرپاریزان یعنی نگهبان آتش لقب کوردها زردشتی آن منطقه بوده؟ آیا میدانستید خوزستان اسم قدیمیش سوزیان یعنی محل احساس یک اسم کوردی بوده؟ آیا میدانستید البرز يا برز که عربها بهش ال دادن یعنی بلند یک اسم کوردی بوده؟ آیا میدانستید دماوند محل قشلاق عشایر کورد بوده و ریشه نامش دوماوند در گویش کوردی لکی یعنی عقب وند (محل قشلاق)؟ آیا میدانستید جزیره لاوان یک اسم کوردیه یعنی جزیزه جوانان؟ آیا میدانستید اسم اصلی قزوین کژین بوده بخاطر لهجه ترکها به قزوین تغییر کرده و کوردیست یعنی دخترانه ؟ آیا میدانستید تبریز اسم اصلیش تاوریژ بوده یعنی پایین امدن تب یک اسم کوردی بوده ؟ آیا میدانستید اصفهان اسم اصلیش اسپدان به کوردی یعنی محل نگهداری اسبها که اسم کوردی بوده ؟ آیا میدانستید شهر خوی یک اسم کوردیست به معنای نمک؟ آيا ميدانستيد خراسان يعني بالا آمدن خورشيد يك كلمه كورديست؟ آيا ميدانستيد خدا در تورات در اشعيا ١٣كوردها را ارتش من خطاب ميكند? آيا ميدانستيد شهر سقز به ساكز تغيير كرد و پايتخت سكاها بود؟ آيا ميدانستيد ساسانيان كورد بودند و پايتختشان در كرمانشاه بود ؟ آيا ميدانستيد هلاكو خان فقط از كوردها شكست خورد؟ آيا ميدانستيد نادر شاه افشار از كوردهاي كرمانج خراسان بود؟ آيا ميدانستيد ابو مسلم خراساني از كوردهاي كرمانج خراسان بود؟ آيا ميدانستيد كورش يا كورشا به كوردي يعني پسر شاه ؟ آيا ميدانستيد كريم خان زند از کوردهای لک بود. آيا ميدانستيد حضرت نوح بعد از طوفان معروف نوح کشتی اش درکردستان به خشکی نشست ؟ (کوه آرارات در کردستان شمالی / موسوم به کردستان ترکیه ) آيا ميدانستيد 250كورد در سازمان ناسا حضور دارند؟ آيا ميدانستيد مظفر پرتوماه از فيزيك دانان هسته ايي و عضو سازمان ناسا كورد بود؟ آيا ميدانيد روسها و انگليسيها فقط از كوردها شكست خوردن آ ن هم توسط سنجر خان؟ آيا ميدانستيد فقط كوردها توانسته اند بر داعش و داعشيان پیروز شوند؟ آيا ميدانستيد تنها ملتي كه هنوز زبان و لباس و فرهنگ جندين هزار ساله اش را حفظ كرده است كوردها هستند؟ آيا ميدانستيد اعراب به هرجا اسلام بردند زبانشان با زبان مردم منطقه بومی نفوذ کرد و فرهنگشان گسترش یافت. بعد از اسلام لباس خیلی از اقوام مسلمان شده نابود و فرهنگشان فراموش شد ولی عربها نتوانستند بر فرهنگ كوردها نفوذ کنند نه در زبان نه در لباس و نه فرهنگ آيا ميدانستيد اعراب به دلیل اینکه هرگز نتوانسته اند بر كورد ها چیره شوند به آنها لقب جنيان به دليل سريع بودن و پنهان بودن از ديد نهادند؟ آيا ميدانستيد اسم بغداد كورديه به معني باغچه عدالت؟ آيا ميدانيد در جهان فقط كوردها قادرند در صورت یاد گرفتن زبانهاي ديگررا بدون لهجه صحبت كنند؟ آیا میدانستید اولین زن تاریخ نویس جهان یک زن کورد مستوره اردلان بود؟؟ آیا میدانستید بین 30تا 40% خاک ترکیه را کردها تشکیل میدهند و 15% خاک سوریه و 5 استان خاک ایران !؟ آیا میدانستید در کشور اسراییل بیش ۲٥۰هزار کورد وجود دارد ؟؟ آیا میدانستید جمعیت کل کردهای جهان به شصت میلیون نفر میرسد با حاحتساب کردهای ایران /ارمنستان /عراق/ترکیه/سوریه/اسراییل /مصر / لبنان و کردهای مهاجر ومقیم کشورهای اروپایی و آمریکا آیا میدانستید کوردها اولین کسانی هستند که در دنیا در صفوف ارتش چریکها وجنگجویان بیشترین دختر و زن را در خود جای داده اند حتی به مراتب بیشتر ارتشیان زن ایالات متحده آیا میدانستید فاصله ی شهر موصل عراق با اربیل و دهوک (شهرهای کردستان عراق) به اندازه فاصله کرج تا تهران است ؟ وشهر موصل و تکریت با حدود 5میلیون نفر جمعیت بدست داعش سقوط کرد ولی اربیل با دو میلیون نفر جمعیت همچنان در حال سپری کردن روزهای عادی زندگی است ای مردم کورد اگر به تاریخ هزاران ساله و غرور آفرین خود افتخار میکنید این متن پراز شکوه را منتشر کنید تا همه بدانند این کوردها نیستند که سر میبرند بلکه حسودان و غرض ورزان هستند که با پنهان کردن تاریخ و راه انداختن احساسات کورد هراسی سر مردم را شیره میمالند و میخواهند کوردهای سرافراز را منزوی کنند
دوو ھەست ،دوو بزوێنەر،دوو بکەر،لە ناخی مرۆڤ داھەیە،یەکێکیان مرۆڤ ھاندەدات بۆ کاری چاکە ،ئەوی تریان مرۆڤ ھاندەدات بۆ کاری خراپە
ھەردووکیان لەھەر ئاینێک بە ناوێک ھاتوە،ئەھورا مەزدا و ئەھریمەن،خوداو شەیتان و... ئێستە ویجدان و ئەخلاق و عیلم و زانستی سەردەم کە بریتییە لە یاساکانی مۆدێرنی لائیسیتەو سێکولاریسم و مافە گەردوونیەکانی مڕۆڤ و ئاژەڵ و سروشت و ئازادی و دادپەروەری و سەربەخۆیی و کۆماریەت و ئاوەدانی و گەشە و ئامانج سالاری و هەدەفمەند بوون و خۆشبەختی تاک و گەل و پیرۆزی وەڵات و نیشتمان و جیهان و هەموو گەردوونگەلە دیارو شاراوەکان بڕیار لە چاک بوون یان خراپ بوونی کەس یان کەسانەک و کشوەر یان وەڵاتانەک ئەدەن
ئەم دوو ھەستە ھەر کات لە ململانێ دان لە ناخی ھەرکەسێک ،ھەرکامەیان بەسەر بکەوێت ،ئەوە مرۆڤەکە سروشتی ئەو هێزە روناکە و یان ئەو هێزە تاریکە وەردەگرێت
ئەوە بە ڕای من پێناسەی خوداو دژە خودای هزرو فکر و رامان و رۆح و دەروونی هەر تاکێکە کە لە وتاروکردارا خۆی ئەنوێنەت و یان پێناسەی خێر و شەڕە لە هەموو بوارەکان و لە هەموو ئاستەکان دا تا هەر چەندە ئەرێنی وبونیاد نەر یان روخێنەرو وێرانکەر بێت...مێداڵ هیوا قەسیمی15.01.2720
Ernesto Che Guevara (1928-1967) şoreşgerekî arjentînî yê navdar e..
Che Guevara, di sala 1928'an de li bajarê Arjentînê Rosarioyê ji dayîk bû. Bi eslê xwe ji spanî, baskî û îrlendî ye. Di sala 1953'an de li Buenos Airesê, bû bijîşk. Che, bi tevgerên çep ên şoreşger ên li welatên Amerîkaya Latînî ji nêz ve eleqedar dibû. Dûre, dema ku çû Meksîkê Fidel Castro naskir. Ew bi tevî Castro, li dijî rêvebiriya dîktator Batîsta, tevlî têkoşîna Rizgariya Kûbayê bû. Salên dirêj di nava şerê gerîlla de cîh girt. Piştî rizgarbûna Kûbayê weke Wezîrê Sanayiyê hate wezîfedarkirin. Lê wî ev wezîfe qebûl nekir û ji bo rizgarkirina gelên din ên bindest berê xwe da çiyayên Bolîvya yê...
Li Bolîvyayê leşkerên Barrientos şeva 7’ê cotmeha 1967an Che li nêzî li Higuerasê asê dikin. Ji lingê xwe birîneke giran girt û wî di zîndaneke Hiegurasê de hepis kirin. Che, li hemberî ti kesî serî netewand. Gotinên dawî yên Che, bi qasî ku bikeve lîteratura dîrokê ya cîhanê bi wate bûn. "Mirina li ser pêyan ji jiyana li ser çogan çêtir e"[çavkanî pêwîst e]. Roja 9 cotmeha 1967an, saet 13:10an de bi fermana Dewletê Yekbûyî yê Amerîkayê û servîsa îstîxbarata wê û bi erêkirina serokkomarê Bolîvyayê Rene Barientos, ji aliyê Mario Tuzan ku yek ji mêrkûjê kirêgirtî yên Barrientos bû, bi neh guleyan can da[çavkanî pêwîst e..
Piştî kuştina Che, Rêvebiriya Bolîvyayê bi biryareke wiha poşman dibe, ji ber ku Che, êdî bibû efsane. Ew bibû efsaneya şoreşgeriyê û îlhama rihê têkoşeriyê. Dujminên wî difikirîn ku eger sax bimaya, dibe ku bandora wî ew çend li cîhanê belav nebûya...
Wisa jî -ji SNCCyê Juius Lester, daxûyaniyeke pir balkêş dide derbarê mirina Che de. Ew wiha dibêje: "Mirina Che, ne girînge, ya girîng ewe ku mirovekî wisa jiya ye. Ji bo tunekirina Che, divê hûn me hemû xelkên xîzan tune bikin; ev yek jî bê îmkane."[çavkanî pêwîst e
Bi yek gotinê, ew xewna şevan ya zordar û mêtingeran bû û hîn jî wisa ye. Ew bi kesayetiyeke xwe ya bi utopya dagirtî, bi azwerî û xwestika têkoşînê û alîgiriya neteweyên bindest, di nava dilê herkesî de cîh girt...
Piştî 35 salan jî ew hîn ciwanekî 39 salî ye di dilê hemû mirovatiyê de ye. Ya girîng jî, meşa mirovên ku bi vê felsefeyê dimeşin, berdewam dike. Di gotineke xwe de serok Apo wiha digot, "Heta ku mirovatî berdewam bike wê meşa mirovê ber bi kamilbûn û gîhîştinê ve jî berdewam bike"... Di felsefeya Che de jiyaneke tijî û dagirtî heye. Ew dibêje, divê jiyana mirovan hertim bi têkoşînê derbas bibe. Ew bi romantîzma şoreşgerî dijî û dixwaze ku tim mirov ji bo rastiyê têkoşînê bike. Rastî li kû be mirov li wir be...
دوستان عزیز ، بە نظر من در قرن بیست و یکم ، خوب است کە انسان معاصر فراتر از دین یا کفر بیندیشد و بە جای تفسیر جهان در صدد تغییر جهان بر آید ،تاریخ چهاردە میلیارد سال و پیشترش را عمر محدود انسان قادر بە واکاوی نیست و انسان حادث از درک قدیم عاجز است ، ادیان و علوم و فلسفە بایستی بە روز شوند و ملاک خود انسان باشد ، منظورم این است کە خدمت یا خیانت تحت هر عنوانی و یا بە هر اسمی فقط بە نام خود انسان تعبیر شود کە سعی در اثبات یا رد پروردگار راه بە جایی نمی برد...هر دینی از هندویی بگیریم تا بودایی تا ادیان ابراهیمی کەبعد از دیانت اسلام اکنون بە آیین بهائی رسیدە است و هر علم یا فلسفەای کە بە ریلکسی و خوشبختیە نسبیە اهل عالم و ملل دنیا بینجامد نیکو است وعدم نقض حقوق بشر مستلزم مسئولیت و پیشرفت هر فرد و جامعەای محتاج خرد و مهر است ، چرا کە هموارە افراط و تفریط در پندار یا گفتار و کردار افراد یا کشور ها همیشە موجبات شوربختی و نا امیدی را فراهم کردە و اکنون زمانیست کە حق است ناچارا و جبرا همەی آتە ایست و آگنستیک و دینداران ، چە خدا ناباور و چە خدا باور ، همسان اکسیژن بە انسانیت و معنا بخشیە بە زندگی گرایش پیدا کنند...هیوا مدال قەسیمی
مغز من صرفا یک دریافت کننده است... در هستی منبعی برای آگاهی، قدرت و الهام وجود دارد. من هنوز نتوانسته ام به این منبع نفوذ کنم.. اما می دانم وجود دارد
نیکولا تسلا
نیچە: سرنوشت من این است کە نخستین انسان شریف باشم سخت بیمناکم کە روزی مرا مقدس بنامند
علم گهواره, دین گوره, فکر کن چرا اینجورە...مدال هیوا قسیمی
احترام بە خود احترامە بە دیگران است، درجنگ با اژدها مانند اژدها نشو...کشیش سعید عابدینی
من یکی از جملات نیچه را همواره دوست داشتهام و در زمینههای بسیار متفاوتی آن را بطور اسرارآمیزی درست یافتهام. در این زمینه نیچه میگوید: "اولین و آخرین مسیحی دو هزار سال پیش، روی صلیب مُرد
اسکاندیناوی کجاست
اسکاندیناوی یک شهری یه که مال هیچ کشوری نیست
Ikke la fossiler styre, Invester i fremtiden..Bææ, bæ æ, bærekraft, nei, for noe tull, he he...
!..اثر انگشت خدا در همە جا
ئەل لە زینە وەل لەزینە، چیرۆکی کورد، مەم مو زینە
زشت ترین کار سیاست این است که میتواند احمق ترین آدم ها را به عنوان خردمند و دانشمند به مردم تحمیل کند
دالای لاما
Eternal Wars..
انسان یک حیوان سیاسی است - هر شخصی که در جامعه زندگی میکند چه بخواهد و چه نخواهد سیاسی است
در خواب و رویا گفتم خدا وجود دارد من را با گلولە بە قتل رساندند و در بیداری می گویم خدا وجود ندارد و نقشەی ترور من را در سر دارند
جهان ست شادان به پندار نيك/ ز پندار نيك ست گفتار نيك...چو پندار و گفتار تو نيك شد / نيايد ز تو؛ غير كردار نيك
ژیان هەنگوین بوو، مردن ژاری مار، هەنگە ژاڵە راوی نام، تا ناو کونی رەشی مار.. مێداڵ هیوا قەسیمی
ما کوردستانیها مثل مکزیکیها از خدا دوریم ولی به آمریکا نزدیکیم...مدال
ئەی خودای مەزن
بە یەهودی دوو چاو بۆ بینینی مەسیح
بە مەسیحی
دوو چاو بۆ بینینی محەمەد
بە موسوڵمان دوو چاو بۆ بینینی بەهاءاللە
بە منیش دوو چاو بۆ بینینی خۆت و ئاییندە ببەخشە
نۆروێژ ١٨.٠١.٢٠١٧ مێداڵ هیوا قسیمی
ای خدای بزرگ
بە یهودی دو چشم برای دیدن مسیح
بە مسیحی دو چشم برای دیدن محمد
بە مسلمان دو چشم برای دیدن بهاءاللە
بە من هم دو چشم برای دیدن خودت
و آیندە ببخش
نروژ ١٨.٠١.٢٠١٧ مێداڵ هیوا قسیمی
انسان بايد عاشق نور باشد از هر مطلعی طالع شود ، عاشق گل باشد از هر خاکی برويد ، طالب حقيقت باشد از هر مصدری ظاهر شود. تعلّق به فانوس دوست داشتن نور نيست، علاقه بخاک لطفی ندارد امّا تمتّع از گل سرخ که از خاک روئيده است ارزش دارد. علاقه بدرخت نفعی ندارد چشيدن ميوه سود ميبخشد. انسان بايد از ميوههای لذيذ از هر درختی ظاهر يا در هر جا يافت شود استفاده کند، کلمهء حقيقت از هر زبانی خارج شود بايد مورد قبول قرار گيرد، حقايق مطلقه در هر کتابی باشد بايد پذيرفته شود. اگر ما متعصّب باشيم اين تعصّب باعث محروميّت و جهالت است . جنگ و نزاع ميان اديان و ملل و اجناس منبعث از سوء تفاهم است اگر ما دربارهء اديان تحقيق کنيم تا مبادی مکنونه در اصول اساسی آنها را کشف نمائيم ملتفت خواهيم شد که همه توافق دارند زيرا حقايق اصليّهء آنها يکی است و متعدّد نيست. باين وسيله است که اهل اديان در دنيا ميتوانند بنقطهء وحدت برسند
لە هەر کوێ یەکی ئەم گەردونەدا ، ژینی مرۆڤ لێوانلێوە لە نەزانی و ئازار و شکست هێنان و هەروەها ژیانی مرۆڤ لە دونیا دا ئاوێتەی ئەو پەڕی زانایی و چێژ و سەرکەوتنە...گرینگترین هۆکاری موعجیزە ئاسای مانەوەو بەقای ئینسانییەت لە هەموو گەردوونە دییار و شاراوەکاندا ،زەخیرەی ئومێد و پەرەدان بە شادی و باوەڕی بێ پسانەوەی ئینسان بە خەبات و بەرخۆدان و تێکۆشانی خودی مرۆڤ بۆ خۆیەتی کە بەم جۆرەش بەهاو شکۆمەندی و تەقەدوسی گشت مەخلوقات، شیاو شایەنی خوا بۆ خۆیەتی ، ئەو خوایەی کەئەونەی بە مێشک و رۆح و زمانی مرۆڤ قەد ئەدا ، گەورەترین و نورانی ترین و عەزیم ترینە
ﺁﯾﺎ ﺩﺭ ﻋﺎﻟﻢ ﻭﺟﻮﺩ ﺗﻨﻬﺎ ﻫﺴﺘﯿﻢ؟
ﺟﻤﺎﻝ ﻣﺒﺎﺭﮎ ﻣﯿﻔﺮﻣﺎﯾﻨﺪ، "ﻟﮑﻞّ ﺛﻮﺍﺑﺖ ﺳﻴّﺎﺭﺍﺕ
ﻭ ﻟﮑﻞّ ﺳﻴّﺎﺭﺓ ﺧﻠﻖ
ﻋﺠﺰ ﻋﻦ ﺍﺣﺼﺎﺋﻪ ﺍﻟﻤﺤﺼﻮﻥ ". ( ﻣﺎﺋﺪﻩ ﺁﺳﻤﺎﻧﯽ، ﺝ 8 ، ﺹ 191 )
[ ﻣﻀﻤﻮﻥ : ﺑﺮ ﻫﺮ ﯾﮏ ﺍﺯ ﺧﻮﺭﺷﯿﺪﻫﺎﯼ ﻋﺎﻟﻢ ﺳﯿّﺎﺭﺍﺗﯽ ﺍﺳﺖ ﻭ ﺩﺭ ﻫﺮ
ﺳﯿّﺎﺭﻩﺍﯼ ﺧﻠﻘﯽ ﮐﻪ ﺷﻤﺎﺭﻧﺪﮔﺎﻥ ﺍﺯ ﺷﻤﺎﺭﺵ
ﺁﻧﻬﺎ ﻋﺎﺟﺰﻧﺪ . ]
ﺣﻀﺮﺕ ﻋﺒﺪﺍﻟﺒﻬﺎﺀ ﻣﯽﻓﺮﻣﺎﯾﻨﺪ، "ﺍِﻋﻠَﻢ ﺃﻥّ ﻓﯽ ﺻﺮﯾﺢِ ﺍﻟﻘﺮﺁﻥ ﺇﻥّ ﺍﻟﻠﻪ
ﺑﯿّﻦ ﺑﯿﺎﻧﺎً ﺷﺎﻓﯿﺎً ﮐﺎﻓﯿﺎً ﺗﻠﺘﺬُّ ﻣِﻨﻪُ ﺍﻵﺫﺍﻥ ﻭ ﻗﺎﻝ « ﺇﻥّ ﻓﯽ ﺧﻠﻖ ﺍﻟﺴّﻤﻮﺍﺕ
ﻭ ﺍﻷﺭﺽ ﻭ ﻣﺎ ﺑﺚّ
ﻓﯿﻬﻤﺎ ﺩﺍﺑّﺔ ». ﻓَﺼَﺮَّﺡ ﺑﺄﻥّ ﻓِﯽ ﺍﻟﺴّﻤﺂﺀ ﻭ ﺍﻷﺭﺽ
ﮐﻠَﯿﻬﻤﺎ ﻣﻮﺟﻮﺩﺍﺕٌ ﻣﺘﺤﺮّﮐﺔٌ ﺑﺎﻹﺭﺍﺩﺓ ﻭ ﻻ ﺷﮏّ ﻭ ﻻ ﺷُﺒﻬﺔ ﺃﻥّ ﮐﻞّ
ﻣﻮﺟﻮﺩ ﻣﺘﺤﺮّﮎ ﺑﺎﻻِﺭﺍﺩﺓ ﺃﻣﺎ ﯾﮑﻮﻥ ﻣِﻦ ﺫﻭﯼ ﺍﻟﺤﯿﺎﺓ ﺍﻟﺤﯿﻮﺍﻧﯿّﺔ ﺃﻡ ﻣِﻦ
ﺫﻭﯼ ﺍﻟﺤﻘﺎﺋﻖ ﺍﻹﻧﺴﺎﻧﯿّﺔ ". ( ﻣﮑﺎﺗﯿﺐ
ﻋﺒﺪﺍﻟﺒﻬﺎﺀ، ﺝ 1 ، ﺹ 119 )
[ ﻣﻀﻤﻮﻥ : ﺑﺪﺍﻥ ﮐﻪ ﺧﺪﺍﻭﻧﺪ ﺩﺭ ﻗﺮﺁﻥ ﺻﺮﯾﺤﺎً ﺑﯿﺎﻥ ﺷﺎﻓﯽ ﮐﺎﻓﯽ
ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﮐﻪ ﮔﻮﺷﻬﺎ ﺍﺯ ﺷﻨﯿﺪﻥ ﺁﻥ ﻟﺬّﺕ ﻣﯽﺑﺮﺩ . ﻓﺮﻣﻮﺩﻩ ﺍﺳﺖ ﮐﻪ ﺩﺭ
ﺧﻠﻖ ﺁﺳﻤﺎﻧﻬﺎ ﻭ ﺯﻣﯿﻦ ﻭ ﺁﻧﭽﻪ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﻧﻬﺎ ﺍﺳﺖ
ﻣﻮﺟﻮﺩ ﺯﻧﺪﻩ ﻭﺟﻮﺩ
ﺩﺍﺭﺩ . ﭘﺲ ﺗﺼﺮﯾﺢ ﮐﺮﺩﻩ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻭ ﺯﻣﯿﻦ، ﻫﺮ ﺩﻭ، ﻣﻮﺟﻮﺩﺍﺗﯽ
ﻫﺴﺘﻨﺪ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺍﺭﺍﺩﮤ ﺧﻮﺩ ﺣﺮﮐﺖ ﻣﯽﮐﻨﻨﺪ . ﻭ ﻫﯿﭻ ﺷﮏّ ﻭ ﺷﺒﻬﻪﺍﯼ
ﻭﺟﻮﺩ ﻧﺪﺍﺭﺩ ﮐﻪ ﻫﺮﻣﻮﺟﻮﺩﯼ ﮐﻪ ﺑﻪ ﺍﺭﺍﺩﮤ ﺧﻮﺩ ﺣﺮﮐﺖ
ﮐﻨﺪ ﯾﺎ ﺍﺯ
ﺣﯿﻮﺍﻧﺎﺕ ﺟﺎﻧﺪﺍﺭ ﺍﺳﺖ ﯾﺎ ﺍﺯ ﻣﻮﺟﻮﺩﺍﺗﯽ ﮐﻪ ﺩﺍﺭﺍﯼ ﺣﻘﯿﻘﺖ ﺍﻧﺴﺎﻧﯽ
ﻫﺴﺘﻨﺪ . ]
ﺩﺭ ﺑﯿﺎﻥ ﺩﯾﮕﺮ ﺍﺯ ﻗﻠﻢ ﺣﻀﺮﺕ ﻋﺒﺪﺍﻟﺒﻬﺎﺀ ﺻﺎﺩﺭ، " ﺍﻟﺒﺘﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﮑﻮّﻧﺎﺕ
ﻋﻈﯿﻤﻪ ﺧﺎﻟﯽ ﻭ ﻓﺎﺭﻍ ﻧﯿﺴﺖ ﻭ ﻋﺒﺚ ﻭ ﺑﯿﻬﻮﺩﻩ ﺁﻓﺮﯾﻨﺶ ﻧﯿﺎﻓﺘﻪ؛ ﺣﺘّﯽ
ﺻﺮﯾﺢ ﻗﺮﺁﻥ ﺍﺳﺖ ﻭﻟﯽ ﻣﻔﺴّﺮﯾﻦ ﺑﯽﻭﺟﺪﺍﻥ ﺑﺎ ﻭﺟﻮﺩ
ﺻﺮﯾﺢ ﻋﺒﺎﺭﺕ ﺑﻪ
ﺣﻘﯿﻘﺖ ﭘﯽ ﻧﺒﺮﺩﻧﺪ . ﭼﻨﺎﻧﭽﻪ ﻣﯿﻔﺮﻣﺎﯾﺪ « ﻭ ﻣِﻦ ﺁﯾﺎﺗﻪ ﺧﻠﻖ ﺍﻟﺴّﻤﻮﺍﺕ ﻭ
ﺍﻷﺭﺽ ﻭ ﻣﺎ ﺑﺚّ ﻓﯿﻬﻤﺎ ﻣِﻦ ﺩﺍﺑّﺔ» . ﻣﯽﻓﺮﻣﺎﯾﺪ ﺍﺯ ﺁﯾﺎﺕ ﺑﺎﻫﺮﺍﺕ ﺍﻟﻬﯿّﻪ
ﺍﯾﻦ ﺁﺳﻤﺎﻥ ﻭ ﺯﻣﯿﻦ ﺍﺳﺖ ﻭ ﮐﺎﺋﻨﺎﺕ
ﺣﯽّ ﻣﺘﺤﺮّﮐﯽ ﮐﻪ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺁﺳﻤﺎﻥ
ﻭ ﺯﻣﯿﻦ ﺧﻠﻖ ﺷﺪﻩﺍﻧﺪ . ﻣﻼﺣﻈﻪ ﻧﻤﺎﯾﯿﺪ ﮐﻪ ﺻﺮﯾﺤﺎً ﻣﯽﻓﺮﻣﺎﯾﺪ ﮐﻪ ﺩﺭ
ﺁﺳﻤﺎﻥ ﮐﺎﺋﻨﺎﺗﯽ ﺫﯼﺭﻭﺡ ﻫﺴﺖ . « ﺩﺍﺑّﻪ» ﺩﺭ ﻟﻐﺖ، ﺫﯼﺭﻭﺡ ﻣﺘﺤﺮّﮎ
ﺑﺎﻻﺭﺍﺩﻩ ﺍﺳﺖ ". (
ﻣﮑﺎﺗﯿﺐ ﻋﺒﺪﺍﻟﺒﻬﺎﺀ، ﺝ 4 ، ﺹ 147
نظر وینستون چرچیل درباره موجودات فضایی چه بود؟
برای بسیاری باور وجود
موجوداتی که به جز زمین در هزاران کهکشان یا میلیاردها سیاره دیگر زندگی می کنند بسیار سخت است. بنا به اعتقاد آنها، انسان تنها موجود هوشمند در کائنات است. اما برخی دیگر بر خلاف این عقیده، اعتقاد دارند که احتمال اینکه در جهانی به این عظمت انسان تنها موجود هوشمند
در آن باشد بسیار کم است
یکی از این افراد نخست وزیر انگلیس در جنگ جهانی؛ وینستون چرچیل بود. در مقاله ای ۱۱ صفحه ای با عنوان ” آیا ما در این جهان تنها هستیم” وی به صراحت
از اعتقاد خود به وجود موجودات فضایی سخن به میان آورده است. در این مقاله که مربوط به سال ۱۹۳۹ است چرچیل نوشته است : با دهها هزار کهکشان موجود در جهان که هر یک دارای صدها میلیون خورشید هستند احتمالا تعداد زیادی سیاره وجود دارد که از شرایط مشابه زندگی در زمین
و وجود حیات برخوردارند. من فکر نمی کنم که ما تنها موجودات دارای تمدن در این جهان پهناور باشیم. به باور من به جز ما، موجودات هوشمند دیگری که دارای تمدن و زندگی هستند در این جهان وجود دارند
نشدن اما شدن
هندویی ،بودایی نشو
بودایی، زرتشتی نشو
زرتشتی، ایزدی نشو
ایزدی، یهودی نشو
یهودی، مسیحی نشو
مسیحی، مسلمان
نشو
مسلمان، بهائی نشو
بهائی، آگنستیک نشو
آگنستیک، آتە ایست نشو
آتەایست، بیشمار نشو
بیشمار، غافل نشو
اما تو ای غافل، آگاه و متحد و انسانی و فرشتەایی و جهانی
و فرازمینی و خدایی شو چرا کە آنجا نشدنت نسبتا اختیاری و اینجا شدنت مطلقا جبری و ضرورتا کاری حتمی است
نروژ ٢١.٠١.٢٠١٧ مێداڵ هیوا قسیمی
هیچ چیز در کیهان و کائنات از میان نمیرود،بلکە اتوماتیک وار بە وسیلەی کامپیوتر بیمانند خداوند بە اسم لوح محفوظ ثبت و ضبط میشود
گویند روزی فردی مسلمان، با شخصی مسیحی و نفسی یهودی سوار بر قایقی پارویی پیش می رفتند. ناگهان طوفان شد و قایق روی امواج بالا و پایین پرتاب می شد و جان آنها به خطر افتاد. مرد مسلمان دست به دعا دراز کرد و گفت : "خدایا، این مسیحی کافر را غرق کن ! " مرد مسیحی نیز از در تضرع در آمده از حیّ قدیر ملتمسانه خواست که : " ای خدا، این مسلمان را به اعماق دریا بفرست ! " بعد، آن دو به مرد یهودی نگاه کردند و دیدند دعا نمی کند. پرسیدند : " تو چرا برای نجات و آسودگی دعا نمی کنی؟ " جواب داد : " دارم دعا می کنم ، از پروردگار می خواهم دعای شما دو نفر را مستجاب کند
حصول صلح اصغر توسّط امریکا جز با تحمّل مشقّات میسّر نخواهد بود
حضرت ولی امرالله میفرمایند
انحطاط مستمرّ و موحش شئون اخلاقی که اثرات آن در ازدياد وحشت انگيز جنايات و فساد روزافزون سياسی در بين مقامات عاليه و ساير طبقات و سستی علائق و روابط مقدّسه ازدواج و ميل و اشتياق مفرط به تفريحات و لذائذ مادّی و خارج شدن تدريجی زمام اختيار اولاد از کف والدين ظاهر و مشهود ميباشد، بلاشک وخيم ترين و مشخّص ترين وجهه تنزّل و انحطاطی است که در مقدّرات قاطبه ملّت حاصل گرديده است
موازی با اين انحطاط اخلاقی مسئله ديگری که علّت اين بحران است تمسّک نفوس به فلسفه مادّی صرفه است که در جميع شئون زندگانی حکم فرما بوده و برای رفاه و آسايش ظاهری اهمّيّت فوق العاده و دائم التزايد قائل و از حقائق روحانيّه که يگانه اساس ثابت و رزين جامعه بشری است عاری و مهجور است، در اين مفسده ملّت امريک و در حقيقت کلّيّه ملل تابع سيستم سرمايه داری ولو به نسبت کمتر با دشمن سرسخت آن سيستم و ممالک تحت نفوذ آن سهيم و شريک مي باشند. اين مفسده همان مادّيّتی است که بمثابه سرطان ابتدا در قارّه اروپ بوجود آمد و در امريکای شمالی بحدّ اعلی بسط و انتشار يافت و ملل و اقوام آسيا را نيز آلوده و گرفتار ساخت و چنگالهای شوم خود را به سواحل قارّه افريک متوجّه نمود و اکنون به قلب آن قارّه حملهور گرديده است
حضرت بهآءالله به کمال صراحت و تأکيد در آثار خود آن را مذموم شمرده و به آتش جهانسوزی تشبيه می فرمايند که علّت اصلی نزول بلايای عظيمه و ظهور بحرانهای شديدهای است که سبب احتراق مدن و ايجاد وحشت و اضطراب در قلوب کلّيّه عباد خواهد بود. خرابی و دماری که اين آتش خانمان سوز در عالم ايجاد خواهد کرد و ويرانی و انهدامی که دامنگير مدن و بلاد ممالک شرکت کننده در اين مخاصمات تأثّرانگيز جهانی خواهد گرديد نتيجه غفلت از حقّ و عدم توجّه به انذارات صريحه حامل برگزيده پيام الهی در اين يوم جليل است که ناگزير عالم بشريّت بايد به کمال تأسف تحمّل نمايد و تجربه تلخ آن در جنگ جهانی گذشته که مرحله ثانی اين دمار خرابی عمومی جهانی بود بدست آمده است . اين همان مادّيّت مضرّهايست که به جميع نقاط سرايت کرده و مرکز ميثاق حضرت بهآءالله در طيّ خطابات خود در مجامع و معابد به کمال شفقت و با نهايت تأکيد و ابرام اهل عالم را نسبت به عواقب آن انذار فرمودند و جهان غافل و ذاهل را پس از مراجعت حضرت عبدالبهاء از سفرهای اروپ و امريک بغتةً دچار طوفانی نمود که از لحاظ وسعت و شدّت در تاريخ عالم بی سابقه و نظير بود
همعنان با اين تدنّی موحش اخلاقی و علاقه روزافزون بشر به شئونات مادّی و رفاه جسمانی، تيرگی افق سياست است که در اثر توسعه دايره اختلاف بين طرفداران دو مکتب متضاد بوجود آمده است. اين دو مکتب هر چند از لحاظ اصول و مرام با يکديگر مخالف و متباين معهذا در نظر رافعين لوای شريعت الله بطور کلّی باطل و مردودند زيرا هر دو پيرو فلسفه مادّی بوده و از فضائل روحانيّه و حقائق کلّيّه الهيّه که يگانه اساس مدنيّت ثابته و راقيه جهان آينده است غافل و بیخبرند
از طرفی ملاحظه ميشود که در اين رقابت و منازعات بين المللی طرفين متخاصمين در حالی که در گرداب خوف و هراس و ضغينه و بغضا مستغرقند به کمال سرعت در سبيل تکثير و تنوّع آلات حربيّه و ازدياد قوای مخرّبه و معدّات عسکريّه ميکوشند و از جهتی حدوث دو حرب متوالی خونين ملّت امريک را بيش از پيش در امور و مسائل اين جهان پريشان گرفتار و پای بند نموده و در نتيجه تلفات جانی و خسارات مالی فراوان متوجّه آن کشور گرديده و بر ميزان بودجه مملکت افزوده و روز بروز ارزش پول آن دولت نقصان يافته است
از طرفی ملل اروپائی و آسيائی در تعيين روابط و مناسبات خويش با ملّت امريکا دچار تشويش و تزلزل و سوء ظنّ گرديده و نيز از جهتی در اثر صف آرائیهای جديد بعضی از دول در قارّه آسيا خصوصاً در شرق اقصی خصم لدود سيستمی که ملّت امريک قهرمان آن بشمار می رود موفّق به کسب قدرت و قوّت عظيم شده است
همه اين امور در سنين اخيره به سهم خود بر وخامت اوضاع افزوده که اگر به علاج آن مبادرت نشود قطعاً ملّت امريک را دچار مصيبت عظيمی خواهد نمود که وسعت دامنه آن به تصوّر در نيايد و در شئون اجتماعی و طرز تفکّر و اساس زندگانی ملّت و دولت امريک اثرات وخيمی باقی خواهد گذاشت. مسئله مهمّ ديگری که جامعه امريک را در مضيقه و فشار قرار ميدهد غفلت شديد و مستمرّ قاطبه ملّت از رئيس و مرئوس در انجام يک وظيفه مهمّ و ضروری يعنی اصلاح روابط سفيد پوستان با سياهان آن مملکت است که حضرت بهآءالله کراراً بدان اشاره فرموده و اين ضعف اساسی را که در شالوده زندگانی اجتماعی آن ملّت راه يافته است مورد تقبيح قرار دادهاند و چنانچه تا وقت باقی است به وسيله تحوّل شديد طرز تفکّر و سلوک طبقه سفيد پوست آن مملکت نسبت به سياه پوستان تغيير نکند و در اين باره مسامحه و غفلت ادامه يابد به فرموده حضرت عبدالبهاء در کوچه و بازار بلاد امريک سيل خون جاری و مزيد بر ويرانی و دمار حاصله ازسلاحهای مخرّبهای خواهد گرديد که دشمن سرسخت و قوی و بيدار تدارک نموده و از آسمان بر شهرهای امريک فرو خواهد ريخت
ملّت امريکا که جامعه پيروان اسم اعظم در آن کشور فعلاً جزء ناچيز و بسيار کوچکی از آن بشمار ميرود آتيه نزديکش از هر نقطه نظر با خطر شديد مواجه است . بلايا و رزايائی که اين ملّت را تهديد ميکند بعضی قابل اجتناب بوده ولی اکثر حتمی الوقوع و من جانب الله است. بديهی است دولت و ملّتی که شديداً پای بند اصول و عقايد کهنه و متروک استقلال و حاکميّت مطلقه بوده و روش سياسيش صريحاً مغاير مقتضيات عالم کنونی يعنی عالمی است که ممالک و ديارش بهم نزديک شده و حکم همسايه و همجوار را حاصل کرده و تشنه وحدت است، چنين ملّت و دولتی در اثر اين بلايا و رزايا از لوث عقايد و افکار ناموافق پاک و مطهّر خواهد گشت و به مفاد وعود حضرت عبدالبهاء حاضر و مهيّا خواهد شد که در ارتفاع لوای صلح اصغر و اتّحاد بشر و استقرار حکومت متّحده جهانی در سراسر بسيط غبراء سهم مهمّی را اداء نمايد . آتش اين مصائب و بلايا نه فقط ملّت امريک را با ساير ملل عالم در شرق و غرب متّصل و مرتبط خواهد نمود بلکه در اثر قوّه تطهيريّهاش آن ملّت را از اوساخ و آلودگیهای متراکمه که در نسلهای متواليه در نتيجه تعصبّات نژادی و شيوع مادّيّت و توسعه لامذهبی و سستی مبانی اخلاق به وجود آمده منزّه و مبرّا خواهد ساخت . اين آلودگیها تا کنون مانع از آن بوده که ملّت امريک مقام اولويّت روحانی جهانی را که حضرت عبدالبهاء صريحاً بدان وعده فرمودهاند احراز نمايد، مقامی که تحصيل آن جز با تحمّل رنج و الم مقدور و ميسّر نخواهد بود
(حصن حصین شریعتالله، ص164 به بعد)...
AMERICA PASSING THROUGH CRISIS
The steady and alarming deterioration in the standard of morality as exemplified by the appalling increase
of crime, by political corruption in ever widening and ever higher circles, by the loosening of the sacred ties of marriage, by the inordinate craving for pleasure and diversion, and by the marked and progressive slackening of parental control, is no doubt
the most arresting and distressing aspect of the decline that has set in, and can be clearly perceived, in the fortunes of the entire nation.
Parallel with this, and pervading all departments of life—an evil which the nation, and indeed all those
within the capitalist system, though to a lesser degree, share with that state and its satellites regarded as the sworn enemies of that system—is the crass materialism, which lays excessive and ever-increasing emphasis on material well-being, forgetful
of those things of the spirit on which alone a sure and stable foundation can be laid for human society. It is this same cancerous materialism, born originally in Europe, carried to excess in the North American continent, contaminating the Asiatic peoples
and nations, spreading its ominous tentacles to the borders of Africa, and now invading its very heart, which Bahá’u’lláh in unequivocal and emphatic language denounced in His Writings, comparing it to a devouring flame and regarding
it as the chief factor in precipitating the dire ordeals and world-shaking crises that must necessarily involve the burning of cities and the spread of terror and consternation in the hearts of men. Indeed a foretaste of the devastation which this consuming
fire will wreak upon the world, and with which it will lay waste the cities of the nations participating in this tragic world-engulfing contest, has been afforded by the last World War, marking the second stage in the global havoc which humanity, forgetful
of its God and heedless of the clear warnings uttered by His appointed Messenger for this day, must, alas, inevitably experience. It is this same all-pervasive, pernicious materialism against which the voice of the Center of Bahá’u’lláh’s
Covenant was raised, with pathetic persistence, from platform and pulpit, in His addresses to the heedless multitudes, which, on the morrow of His fateful visit to both Europe and America, found themselves suddenly swept into the vortex of a tempest which
in its range and severity was unsurpassed in the world’s history.
Collateral with this ominous laxity in morals, and this progressive stress laid on man’s material pursuits and well-being, is the darkening of the political horizon, as witnessed
by the widening of the gulf separating the protagonists of two antagonistic schools of thought which, however divergent in their ideologies, are to be commonly condemned by the upholders of the standard of the Faith of Bahá’u’lláh
for their materialistic philosophies and their neglect of those spiritual values and eternal verities on which alone a stable and flourishing civilization can be ultimately established. The multiplication, the diversity and the increasing destructive power
of armaments to which both sides, in this world contest, caught in a whirlpool of fear, suspicion and hatred, are rapidly contributing; the outbreak of two successive bloody conflicts, entangling still further the American nation in the affairs of a distracted
world, entailing a considerable loss in blood and treasure, swelling the national budget and progressively depreciating the currency of the state; the confusion, the vacillation, the suspicions besetting the European and Asiatic nations in their attitude to
the American nation; the overwhelming accretion of strength to the arch enemy of the system championed by the American Union in consequence of the re-alignment of the powers in the Asiatic continent and particularly in the Far East—these have, moreover,
contributed their share, in recent years, to the deterioration of a situation which, if not remedied, is bound to involve the American nation in a catastrophe of undreamed-of dimensions and of untold consequences to the social structure, the standard and conception
of the American people and government.
No less serious is the stress and strain imposed on the fabric of American society through the fundamental and persistent neglect, by the governed and governors alike, of the supreme, the inescapable and urgent
duty—so repeatedly and graphically represented and stressed by ‘Abdu’l-Bahá in His arraignment of the basic weaknesses in the social fabric of the nation—of remedying, while there is yet time, through a revolutionary change in
the concept and attitude of the average white American toward his Negro fellow citizen, a situation which, if allowed to drift, will, in the words of ‘Abdu’l-Bahá, cause the streets of American cities to run with blood, aggravating thereby
the havoc which the fearful weapons of destruction, raining from the air, and amassed by a ruthless, a vigilant, a powerful and inveterate enemy, will wreak upon those same cities.
The American nation, of which the community of the Most Great Name forms
as yet a negligible and infinitesimal part, stands, indeed, from whichever angle one observes its immediate fortunes, in grave peril. The woes and tribulations which threaten it are partly avoidable, but mostly inevitable and God-sent, for by reason of them
a government and people clinging tenaciously to the obsolescent doctrine of absolute sovereignty and upholding a political system, manifestly at variance with the needs of a world already contracted into a neighborhood and crying out for unity, will find itself
purged of its anachronistic conceptions, and prepared to play a preponderating role, as foretold by ‘Abdu’l-Bahá, in the hoisting of the standard of the Lesser Peace, in the unification of mankind, and in the establishment of a world federal
government on this planet. These same fiery tribulations will not only firmly weld the American nation to its sister nations in both hemispheres, but will through their cleansing effect, purge it thoroughly of the accumulated dross which ingrained racial prejudice,
rampant materialism, widespread ungodliness and moral laxity have combined, in the course of successive generations, to produce, and which have prevented her thus far from assuming the role of world spiritual leadership forecast by ‘Abdu’l-Bahá’s
unerring pen—a role which she is bound to fulfill through travail and sorrow
Citadel of Faith, Pages 98-134: gr79
مرۆڤی گەورە ئاوایە!
مرۆڤ چەند گەورەبێت ، هێندەش توانایی لێبوردنی زیاترە . ماندێلا پیاوە بۆر وسەر و ناخ سپیەکەی خوارووی ئەفەریقا
. شیرینترین ڕۆژەکانی تەمەنی لاوی لە زینداندا بەسەر برد ، ئەو وەك یەکێك لە ڕابەرانی خەبات و تێکۆشانی خەڵکی ئەو وڵاتە لەدژی جیاکاری و هەڵاواردنی ڕەگەزی ، لە هەرەتی لاویدا لەلایەن حکومەتە سەرکوتگەر و ڕەگەزپەرستەکەی خواروی ئەفەریقا دەسگیرکرا و لە دادگایەکی کارتۆنیدا
ئەو قازی...ە بڕیاری ٢٧ ساڵ زیندانی بەسەردا سەپاندا. ساڵهات و چوو ، شۆڕشی ڕەشپێستەکان بە سەرکەوتن گەیشت و ماندێلا لە زیندانەوە بۆ کۆشکی سەرۆکایەتی گوازرایەوە . ئەو نە قازیەکەی کوشت ، نەداوای قەرەبوی کرد ، نە بە پلانی دەزگا هەواڵگریەکان لە ناوی برد, زیندانی
نەکرد . لە کاتێکدا زۆر بە ئاسانی دەیتوانی ئەو کارە بکات. ئەو لە تۆڵەی ساڵانی زیندانیکردنەکەیدا دەولەتی یاسایی دامەزران و یەکسانی هاوڵاتیانی لەبەردەم یاسادا ڕاگەیاند ، زۆر بە دڵێکی فراوانەوە پێشوازی لە قازیەکە کرد و بەم کردەوەیەی وانەیەکی گەورەی ئەخلاقی لە
مێژووی مرۆڤایەتی دا تۆمارکرد...
اوبونتو (Ubuntu) یک واژه در زبانهای بانتو است به مفهوم «انسانیت
نسبت به دیگران»، این فلسفه اخلاق با تمرکز بر وابستگیها و روابط مردم با یکدیگر است. منشأ آن در زبان بانتو از جنوب آفریقا است. اوبونتو از مفاهیم کهن آفریقا و برابرش در فارسی این بیت سعدی است که:
بنی آدم اعضای یک پیکرندکه در آفرینش ز یک گوهرند...
ترجمهٔ فعال صلح لیبریا Leymah Gbowee، از اوبونتو این است: آنچه که من هستم به خاطر آنچه که همه ما هستیم
است..
تعریف ارائه شده اسقف اعظم دزموند توتو در سال ۱۹۹۹: فرد با اوبونتو، در دسترس و تأیید کنندهٔ دیگران است. او از دارایی، قدرت و خوب بودن دیگران احساس تهدید نمیکند چون درک
این مفهوم که او به کل بزرگتری تعلق دارد، به او اعتماد به نفس میدهد. او میداند که او خوار خواهد شد اگر دیگران خوار، تحقیر، شکنجه یا مظلوم واقع شوند...
تعریف دیگر
اسقف اعظم دزموند توتو در سال ۲۰۰۸: یکی از فلسفههای کشور ما اوبونتو یا گوهر وجود انسان است. اوبونتو به خصوص در مورد این واقعیت است که شما نمیتوانید به عنوان یک انسان در انزوا وجود داشته باشید. ما غالباً تنها به خودمان فکر می کنیم ، در حالی که متصل
به آن چیزی هستیم که در تمام جهان میگذرد. هنگامی که شما کار خوبی میکنید، آن به کل بشریت گسترش مییابد...
نلسون ماندلا اوبونتو را چنین توضیح داده است: یک جنبه از جنبههای
اوبونتو این است که مثلاً اگر مسافری در روستایی توقف کند، لازم نیست درخواست غذا یا آب کند. هنگامی که توقف میکند، مردم به او غذا میدهند و او را سرگرم میکنند. اوبونتو به این معنا نیست که مردم نباید به دنبال ثروت باشند، ولی سؤال این است که آیا
شما میخواهید این کار را به قصد بهبود جامعه انجام دهید؟
تیم جکسون، اوبونتو را فلسفهای میداند برای کمک به تغییرات لازم برای ساختن آیندهای که از لحاظ اقتصادی
و زیستمحیطی پایدار است...
جیهانێک لە نەبوون؛
بۆچی لەباتی هیچ، شتێک بوونی هەیە؟
ئەوەی سەرەوە ناونیشانی کیێبێکی بە نرخی « لاورنس کراوس»، زانا و فیزیکزانی ناسراوی ئامریکاییە کە گەلێ باسی زانستیی لەسەر چۆنیەتیی مادە و کاکەشان و جیهانی دیتراو و نەدیتراوی هێناوەتە بەرباس کە من لێرادە خاڵە باڵکێش و کەمتر زانراوەکانی ئاماژە پێدەکەم؛
ـ فەیلەسوفەکانی یوونانی کەونارا، گشتیان لەسەر ئەوە کۆک بوون کە « لە هیچ، هیچ بەدینایەت»، واتە مادە هەربوە( ئەزەلی) و تەنیا لە فۆڕمێکەوە دەگۆڕێت بۆ فۆڕمێکی دیکە، بەڵام زانایانی فیزیک لە سەدەی بیستویەکدا، سەلماندوویانە کە هەرچی هەیە لە هیچەوە سەرچاوەی گرتوە. هیچ لێرەدا بە مانای بوونێکە، شوێنکات و ڕەهەندی فیزیکی نیە
- جیهان بە مانای بوونی خاوەن شوێنکات و ڕەهەند، دیاردەیەکی کاتمەندە کە بریتییە لە یەک چرکە پاش تەقینەوەی مەزن واتە١٣/٧٢ ملیارد ساڵ لەمەوپێش... ئەم جیهانەی ئێمە، واتە جیهانی شوێنکاتی خاوەن ڕەهەند لە ئایەندەیەکی زۆر دوور دا لەناو دەچێ بەهۆی لە ناوچوونی پرۆتۆن نیترۆنەوە و ئیدی جیهانی مادە بوونی نامێنێ و تاریکیی تەواو باڵ بەسەر جیهانی مادەدا دەکێشێ. بەڵام هەرچۆن جیهانی ئێمە لە هیچەوە هاتە بوون، شیمانەی بەهێز ئەوەیە کە دووبارە لە هیچەوە، شت سەرهەڵبدات
- سەرنجڕاکێش ئەوەیە کە تەنیا ١ لەسەدی جیهانی ئێمە دیتراوە و ٩٩ لەسەدی نەدیتراوە و تەنانەت بۆشایی لە خودی مادەیش دا ٩٩ لەسەدە
لەهەر ئەتۆمێکدا کە ئەلکترۆن بە دەوری ناوکی ئەتۆم دا دەخولێتەوە ئەوەندە لە ناوکەکەوە دوورە وەک ئەوەی تۆپێک لە ناوەڕستی گۆڕەپانی فوتباڵ دا دانرابێ و ئەلکترۆن لەسەر هێڵی گۆڕەپانەکەدا بێ
- لێکۆڵینەوە نوێکانی فیزیک سەلماندوویەتی کە کاکەشانەکان بە خێراییەک زیاتر لە خێرایی تیشک لە یەکتر دوور دەکەونەوە، بەڵام هیچ نیشانەیەکی دەرهەست نیە کە ئەو هێزە مەزنە چیە کە پاڵ بە کاکێشانێکی ٤٠٠ ملیارد ئەستێرەئیەوە دەنێ
ڕوونە کە هێزی کێشکردن نیە، چوونکە ئەو هێزە تەنیا لە ناو خودی کاکەشاندا کاریگەرە
هەر بۆیە بەناچار بڕوا هێنراوە بە ئێنێرژییەک کە ناوی « ئێنێرژیی تاریک » یان لەسەر داناوە. ئێنێرژیی تاریک ٧٠ لەسەدی کۆی ئێنێرژیی جیهان پێک دێنی، بەڵام نە دەبینرێ و نە دەسەلمێنرێ
- بەشێکی زۆر لە پێکهاتەی زەوی، لە تەپوتۆزی ئەو ئەستێرانە پێکهاتوە کە تەقیونەتەوە و دەکرێ مەچەکێکمان گەرد و خاکی ئەستێرەیەک و ئەوی دیکەشمان لە ئەستێرەکی دیکە بێت
- ئێمە لەسەردەمێکدا دەژین کە تایبەتە، چونکە نیشانەکانی بیگ بەنگ ماوە و مرۆڤ دەزانێ کە جگە لە کاکەشانی خۆمان، ٤٠٠ ملیارد کاکەشانی دیکەش تیشکیان بە ئێمە دەگات، بەڵام ئەگەر مرۆڤ تا چەندین ملیۆن یا ملیارد ساڵی دیکە لەسەر زەوی بژی، وزەی تاریک بەچەشنێ کاکەشانەکان پەرت دەکات کە نە شوێنەوارێ لەوان و نە لە بیگ بانگ دەمێنێ. چونکە جیهان بە خێراییەک زیاتر لە تیشک پانوپۆڕ دەبێ. ئەوە لە کاتێک دایە کە ئەنشتەین وتبووی کە هیچ شتێک ناتوانێ خێراتر لە تیشک ڕێ بکات
وزەی تاریک، چۆنییەتی و چیەتییەکەی، گەورەترین پرسیاری زانستیی سەدەی بیستویەکەمە
من لەسەر ئەو بڕوایەم کە بە پێچەوانەی زانایانی فیزیک کە پێیان وایە، پەردەیان لەسەر رەمز و ڕازی « بوون » هەڵداوەتەوە، تا ئێستە یەک وشەیان لەسەر بوون نەگوتوە
بۆ؟ چوونکە بابەتی زانست « بوون » نیە، بەڵکوو « ماهییەت یان چییەتی بوونە»
بەڵام ئەوان بە هەڵە بە ماهییەت دەڵێن بوون
هەر شتێکی ماتریالی، جگە لە ڕەهەندەکان و چۆنیەتییەکەی، بوونیشی هەیە کە بە پێی لۆژیک پێش لە ماهییەتە
بۆ نموونە سێو میوەیەکە کە ماهییەتەکەی بریتییە لە ڕەنگ، تام ، ڕەهەندەکانی، مادە پێکهێنەرەکانی و هتد
بەڵام لەسەر بوونی « سێو »هیچ زانیارییەک لەبەردەستدا نیە
زانست لەسەر ئەم ماهییەتانە زانیاری زۆرمان پێدەدات، بەڵام ڕازەکە لێرەدایە بوون چیە؟ بۆ هەیە؟ بۆ دەبێ هەبێ؟
ئەمانە پرسیاری بێوەڵامن و نەبوونی وەڵام وای کردوە کە « بوون » لای دانا ئیشراقییەکان، ڕاز بێ نەک مەسەلە. ماهییەت، مەسەلەیە و پێویستی بە تیکنۆلۆژی و زانست هەیە بۆ لابردنی تەمومژ لەسەری، بەڵام بوون بەڵگەنەویسترینە و لە هەمانکات دا نەناسراوترین
...بە سپاسەوە لە پەیجی فەیسبوکی رێزدار عیرفان رەهنموون سودم بینیوە
یافتم
بعد از میلادم
باختم ، تاختم، یافتم
تیرم را انداختم
کار خودم را ساختم
دنیا را شناختم
بهاش را پرداختم
بهاش را پرداختم
باختم، تاختم، یافتم
زندگی قبل از مرگ اما موقتی و بقای روح ولی حیات ابدی
حیوان و انسان تا متولد نشوند
هیچگاه نخواهند فهمید کە در این دنیا
چە خبر است
و انسان و حیوان تا نمیرند
هرگز نخواهند دانست کە در عالم بعد
چە میگذرد
مێداڵ هیوا قسیمی ٠٢.٠٢.٢٠١٧
بر طبق آزمون بیش از ٤ دهە از زندگی و کشف و شهود و رخداد معجزات بسیار شگفتی در طول این مدت در نهایت بە این نتیجەی معلوم رسیدەام کە نیرو یا نیروهای فرا طبیعی و غیر مادی در تعیین سرنوشت کرەی زمین و کائنات ،نقش حیاتی و غیر قابل انکار دارند و بانیان و پیروان فلسفە و عرفان و علوم و ادیان در دو جهان، هموارە مشغول نظارت و تدبیر و تاثیر در هستیمندی همەی مخلوقات از جملە آب ،باد،خاک،آتش،معادن،انرژی،امواج،جماد،نبات،حیوان،انسان و سایر موجودات می باشند و عدم و هستی و فنا و بقا، جملگی هدفمند و نظم و بی نظمی در تمام عوالم اجسام و ارواح ،قانونمند هستند، نیرو یا نیروهایی مافوق درک امروزی ی بشر در زمین و فراسوی آن بە کار پیگیر و مداوم و ابدی مشغولند و هرگز هیچکدام از رویدادها و امورات موجود در جهانهای ممکن بە لغو یا بیهودگی سپری نمیشوند و ابدا نظامت و ادارە و گسترش سیستمهای تودرتو و پیچیدەی این گیتی های عظیم آشکار و پنهان، دچار وقفە و خلل یا فراموشی نمی گردند و با استناد بە یک آیە از قرآن شریف، هیچگاه خداوند را در رسیدگی بە همەی عوالم با همەی مخلوقاتش ،خواب سبک یا سنگین فرا نمی گیرد، دوستدار شما با ادب و مهر، مێداڵ هیوا قسیمی
Our belief systems may be different from one another and that is due to our psychosocial and educational backgrounds mainly shaped by our experiences during childhood and adolescence...
Belief is different from the Truth...
Truth is Objective and Universal while belief systems are subjective and differ from one another. belief systems are subjective as there are as many belief systems as they are humans-
hence, it is a sign of cognitive and spiritual distortions to assume that one's belief systems is better than others...
This being the case, we need to try to get closer to the truth and widen our Horizon by examining our belief systems, be it religious or otherwise, try to improve our mindsets progressively ; uphold a much wholistic (Holistic-Holy) and healthier belief systems that are closer to the Truth. The healthier belief system should be organic , dynamic and concern with the wellbeing of entire human race while appreciate its diversity of culture and backgrounds...
This makes us more human, tolerating opposite views and most importantly creates paradigm shift in how we relate to one another...
---- Habib Riazati
❇️ اصولا 30 درصد از مردم، قدرتهای متافیزیکی بیشتري نسبت به دیگران
دارند که به آنها "واسطه" یا "مدیوم"
میگویند
✔️آنها اغلب تجارب غیرارادی متافیزیکی دارند مثل: پیش بینی صحیح اتفاقات آینده، دیدن خوابهایی که اتفاق می افتند، خروج روح از بدن و سفرهای روحی و غیره و چون در ایران هیچ مرجع یا مرکز معتبر متافیزیکی وجود ندارد که جوابگوی این افراد باشد... مردم فکر میکنند آنها دروغ میگویند یا اینکه دیوانه شده اند
درنتیجه این افراد نمی دانند تجارب خود را به چه کسی بگویند تا آنها را توجیه و راهنمایی کنند
Irene Sunshine
Får de svarene jeg trenger fra høyere makter...
Fra jeg var 4 år har jeg vært opptatt av verdensspøsmål. Hvorfor ting er sånn de er, og hvorfor vi mennesker er de vi er. Man har jo mange spørsmål og svar, og alt er relevant der og da. Det finnes ingen fasit - mennesker må finne sine veier og lære seg til å ta sine egne avgjørelser. Og det er ikke enkelt! Vi bærer på mye ballast fra generasjoner som har lagret seg i kroppen. Kroppen er et fininnstilt instrument, og derfor er det viktig at man lærer å lytte og ta hensyn til signalene den prøver og fortelle oss noe om. Vi alle har svarene i oss, og alle kan trene opp sine evner og intuisjon. Alle mennesker er forskjellige, og vi er utsyrt med forskjellige evner og muligheter. Men husk at vi har alle et valg! Selv har jeg alltid lyttet til min lille stemme som har prøvd og fortelle meg veier jeg burde gå, og avgjørelser som kanskje hadde vært bedre, om jeg bare hadde valgt annerledes. Men vi er kommet til denne jorden for å lære og erfare, og vi kan aldri vite alt - og skal heller ikke det... Det er bare en som vet alt, og jeg stoler på at det finnes en Gud som følger med oss...
Mennesker og krefter av mange slag har påvirket oss, og gjør det fortsatt. Men vi er i en tidsramme hvor mennesker må gå inn i en karmatisk prosess og rydde opp i sitt liv. Følelsesmessig og kroppsmessig. En prosess som kan være et sant slit for mange. Selv om lærdommen kan være tung, vil nye valg og avgjørelser være verdifulle for fremtiden. Men husk at tiden som har gått, også er verdifull. Jeg prøver å få mennesker til å se disse sidene ved seg selv, lede dem, hjelpe dem til å få frem sine evner og bruke de. Lærer mine kunder til å lytte til kroppens signaler, slik at de kan bli bevist på hva kroppen liker og hva den støter bort. Kan kjenne andres sykdommer og mangler på min egen kropp, og får beskjeder som jeg formidler videre...
Jeg bruker ingen hjelpemidler. Har lært å tolke tarotkortene, men får best hjelp fra høyere makter. Derfra får jeg de svar jeg trenger. Men jeg har lært å være forsiktig med hva jeg sier og hvordan jeg formidler budskapet. Har alltid hørt at jeg har spesielle krefter, og at jeg er et redskap som skal hjelpe mange andre på ulike områder. Har sett ulykker, dødsfall og tragedier før de har skjedd, men har alltid vært forsiktig med å fortelle om det. Fikk beskjed da min oldemor, bestemor og min far døde. Dette var veldig spesielle opplevelser, men er glad i ettertid, da de kun hadde gode ting å fortelle om før de ble borte. Har hjulpet noen mennesker med å få gitt dem viktige beskjeder, noe som har vært viktig for dem for å komme seg videre i livet. Har en tro på at det finnes et liv etter døden, selv om vi må konsetrere oss om det vi har her nede...
Jeg jobber med husrens, fjernhealing av mennesker og dyr, finner ting og dyr.
Men sier nei til leting av mennesker. Er det noe jeg får beskjed om, så gjør jeg det, men ikke ellers. Der har jeg strenge rammer. Tar jobben min veldig seriøst og leker ikke med andres liv. Hjelper mennesker med mange typer plager og lidelser, jobber i samarbeid med leger, psykologer, gamlehjem og sykehus. Har også hatt barnevernsaker med incestoffer og barnemishandling.
Vi går alle spennende tider i møte, og alle er like verdifulle, selv om vi står på forskjellige nivåer...
Håper du nå har fått et innblikk i hva jeg står for, og hva jeg jobber med...
Ved hjelp av fødselsnummer og navn kommer infoen som perler på en snor. Automatskriften gir meg beskjeder ved at jeg skriver ned ting, og etter hvert kommer bilder og tegn. Jeg stoler på denne informasjonen selv om jeg vet at det er energier og stemmer som iblandt prøver å lure meg. Men med årene har jeg lært, og har blitt testet hardt i mange år, så dette stoler jeg på!!!
Blir jeg kallet av Guds kraft - går jeg dit hvor den viser meg vei ?
Med vennlig hilsen Irene Sunshine
Kjere dere alle sammen...
Varme tanker og hilsner til alle dere som trenger litt ekstra omtanke og kjerlighet. Tanker om at vi sammen kan gi hverandre en hjelpende hånd, en klem og noen rosende ord i en ellers travel tid. Ta dere tid til hverandre og husk ekstra godt på de som har det vondt, de syke, de som har mistet noen av sine kjære, de som har opplevd tragiske ting og ellers alt som skjer rundt om i hele verden...
Tenn lys i Deres hjem og send gode varme tanker fra Hjerte til Hjerte...
Takk til alle som har tillit og tro på meg, og som formidler og tar i bruk det jeg forteller dere. Dere skal vite at jeg bryr meg om dere...
Her er ting jeg kan være behjelpelig med: Mine evner som synsk, kanalisering, healing, dyrekommunikasjon, atrologi og drømmetydning...
Varme Hilsner IRENE Sunshine
نلسون ماندلا اوبونتو را چنین توضیح داده است: یک جنبه از جنبههای اوبونتو این است که مثلاً اگر مسافری در روستایی توقف کند، لازم نیست درخواست غذا یا آب کند. هنگامی که توقف میکند، مردم به او غذا میدهند و او را سرگرم میکنند. اوبونتو به این معنا نیست که مردم نباید به دنبال ثروت باشند، ولی سؤال این است که آیا شما میخواهید این کار را به قصد بهبود جامعه انجام دهید؟
The Promise of World Peace
October 1985
To the Peoples of the World:
The Great Peace towards which people of good will throughout the centuries have inclined their hearts, of which seers and poets for countless generations have expressed their vision, and for which from age to age the sacred scriptures of mankind have constantly held the promise, is now at long last within the reach of the nations. For the first time in history it is possible for everyone to view the entire planet, with all its myriad diversified peoples, in one perspective. World peace is not only possible but inevitable. It is the next stage in the evolution of this planet—in the words of one great thinker, “the planetization of mankind”...
Whether peace is to be reached only after unimaginable horrors precipitated by humanity’s stubborn clinging to old patterns of behaviour, or is to be embraced now by an act of consultative will, is the choice before all who inhabit the earth. At this critical juncture when the intractable problems confronting nations have been fused into one common concern for the whole world, failure to stem the tide of conflict and disorder would be unconscionably irresponsible...
Among the favourable signs are the steadily growing strength of the steps towards world order taken initially near the beginning of this century in the creation of the League of Nations, succeeded by the more broadly based United Nations Organization; the achievement since the Second World War of independence by the majority of all the nations on earth, indicating the completion of the process of nation building, and the involvement of these fledgling nations with older ones in matters of mutual concern; the consequent vast increase in co-operation among hitherto isolated and antagonistic peoples and groups in international undertakings in the scientific, educational, legal, economic and cultural fields; the rise in recent decades of an unprecedented number of international humanitarian organizations; the spread of women’s and youth movements calling for an end to war; and the spontaneous spawning of widening networks of ordinary people seeking understanding through personal communication...
The scientific and technological advances occurring in this unusually blessed century portend a great surge forward in the social evolution of the planet, and indicate the means by which the practical problems of humanity may be solved. They provide, indeed, the very means for the administration of the complex life of a united world. Yet barriers persist. Doubts, misconceptions, prejudices, suspicions and narrow self-interest beset nations and peoples in their relations one to another...
It is out of a deep sense of spiritual and moral duty that we are impelled at this opportune moment to invite your attention to the penetrating insights first communicated to the rulers of mankind more than a century ago by Bahá’u’lláh, Founder of the Bahá’í Faith, of which we are the Trustees...
“The winds of despair”, Bahá’u’lláh wrote, “are, alas, blowing from every direction, and the strife that divides and afflicts the human race is daily increasing. The signs of impending convulsions and chaos can now be discerned, inasmuch as the prevailing order appears to be lamentably defective.” This prophetic judgement has been amply confirmed by the common experience of humanity. Flaws in the prevailing order are conspicuous in the inability of sovereign states organized as United Nations to exorcize the spectre of war, the threatened collapse of the international economic order, the spread of anarchy and terrorism, and the intense suffering which these and other afflictions are causing to increasing millions. Indeed, so much have aggression and conflict come to characterize our social, economic and religious systems, that many have succumbed to the view that such behaviour is intrinsic to human nature and therefore ineradicable...
With the entrenchment of this view, a paralyzing contradiction has developed in human affairs. On the one hand, people of all nations proclaim not only their readiness but their longing for peace and harmony, for an end to the harrowing apprehensions tormenting their daily lives. On the other, uncritical assent is given to the proposition that human beings are incorrigibly selfish and aggressive and thus incapable of erecting a social system at once progressive and peaceful, dynamic and harmonious, a system giving free play to individual creativity and initiative but based on co-operation and reciprocity...
To choose such a course is not to deny humanity’s past but to understand it. The Bahá’í Faith regards the current world confusion and calamitous condition in human affairs as a natural phase in an organic process leading ultimately and irresistibly to the unification of the human race in a single social order whose boundaries are those of the planet. The human race, as a distinct, organic unit, has passed through evolutionary stages analogous to the stages of infancy and childhood in the lives of its individual members, and is now in the culminating period of its turbulent adolescence approaching its long-awaited coming of age...
3
As the need for peace becomes more urgent, this fundamental contradiction, which hinders its realization, demands a reassessment of the assumptions upon which the commonly held view of mankind’s historical predicament is based. Dispassionately examined, the evidence reveals that such conduct, far from expressing man’s true self, represents a distortion of the human spirit. Satisfaction on this point will enable all people to set in motion constructive social forces which, because they are consistent with human nature, will encourage harmony and co-operation instead of war and conflict...
A candid acknowledgement that prejudice, war and exploitation have been the expression of immature stages in a vast historical process and that the human race is today experiencing the unavoidable tumult which marks its collective coming of age is not a reason for despair but a prerequisite to undertaking the stupendous enterprise of building a peaceful world. That such an enterprise is possible, that the necessary constructive forces do exist, that unifying social structures can be erected, is the theme we urge you to examine...
Whatever suffering and turmoil the years immediately ahead may hold, however dark the immediate circumstances, the Bahá’í community believes that humanity can confront this supreme trial with confidence in its ultimate outcome. Far from signalizing the end of civilization, the convulsive changes towards which humanity is being ever more rapidly impelled will serve to release the “potentialities inherent in the station of man” and reveal “the full measure of his destiny on earth, the innate excellence of his reality”...
En erklæring fra Det Universelle Rettferdighetens Hus
Bahá’í verdenssenter
Haifa
Den store fred som velvillig innstilte mennesker i århundrer har vært tiltrukket av, som seere og diktere i utallige slektledd har skildret sin visjon av, som menneskeslektens hellige skrifter fra tidsalder til tidsalder stadig har gitt løfte om - denne fred er nå omsider innen rekkevidde for nasjonene. For første gang i historien er det mulig for alle å betrakte hele planeten, med alle dens utallige ulike folkeslag, i ett perspektiv. Verdensfred er ikke bare mulig, men uunngåelig. Den utgjør neste stadium i denne planetens utvikling - "menneskehetens planetarisering", slik en stor tenker har uttrykt det...
Hvorvidt freden skal bli nådd først etter ufattelige redsler fremkalt av at menneskeheten hårdnakket holder fast ved gamle atferdsmønstre, eller skal gripes nå ved at man viser vilje til rådslagning, dette er det valg alle som bor på jorden står overfor. På dette kritiske tidspunkt da de gjenstridige problemer som nasjonene står overfor, er blitt smeltet sammen til ett felles anliggende for hele verden, ville det være overmåte uansvarlig å unnlate å demme opp for flommen av konflikt og uorden...
Blant de positive tegn er den jevnt økende styrken i de skritt henimot en verdensorden som ble innledet rundt begynnelsen av dette hundreåret ved opprettelsen av Folkeforbundet, etterfulgt av De forente nasjoner på et bredere grunnlag. Etter annen verdenskrig har de fleste nasjoner på jorden oppnådd uavhengighet, noe som tyder på at den nasjonsbyggende prosessen er fullført. Videre har disse nasjoner i sin vorden engasjert seg sammen med eldre land i anliggender som angår begge parter. Dette har ført til et veldig oppsving i samarbeidet mellom hittil isolerte og fiendtligsinnede folk og grupper i foretagender på de vitenskapelige, pedagogiske, juridiske, økonomiske og kulturell områdene. I løpet av de siste tiår har det også vokst frem internasjonale humanitære organisasjoner i et antall uten sidestykke. Kvinne- og ungdomsbevegelser som krever en slutt på all krig, har fått utbredelse. Og det har skjedd en spontan spredning av stadig videre kontaktnett mellom vanlige mennesker som søker forståelse gjennom personlig forbindelse med andre...
De vitenskapelige og teknologiske fremskritt som skjer i dette uvanlig velsignede århundre, bærer bud om stor fremgang i planetens sosiale utvikling, og de peker på de midlene som menneskehetens praktiske problemer kan løses ved. Faktisk gir de selve midlet til å administrere en forenet verdens mangesidige liv. Likevel finnes det fortsatt hindringer...
Tvil, vrangforestillinger, fordommer, mistanker og snever egeninteresse rir nasjoner og folk i deres forhold til hverandre...
Det er en dyp følelse av åndelig og moralsk plikt som på dette gunstige tidspunkt driver oss til å henlede oppmerksomheten på de dype og skarpsindige erkjennelser som første gang ble formidlet til menneskehetens herskere for over hundre år siden av Bahá'ulláh, grunnleggeren av bahá'í-troen, som vi er betrodd å forvalte...
"Akk, fortvilelsens vinder blåser fra alle kanter," skrev Baha'ullah, "og den strid som splitter og hjemsøker menneskeslekten øker daglig. Tegnene på overhengende omveltninger og kaos lar seg nå skjelne, for den nåværende orden synes å være sørgelig mangelfull" Denne profetiske bedømmelsen er blitt mer enn bekreftet av menneskehetens felles erfaring. Mangler ved den herskende orden trer klart frem ved at suverene stater organisert som De forente nasjoner er ute av stand til å mane bort krigsspøkelset, ved at den internasjonale økonomiske orden truer med å bryte sammen, ved at anarki og terrorisme sprer seg, og ved den intense lidelse som disse og andre plager skaper for økende millioner. Faktisk har aggresjon og konflikt kommet til å prege våre sosiale, økonomiske og religiøse systemer i en slik grad at mange har falt for den oppfatning at slik atferd er en del av menneskets natur og derfor ikke til å få bukt med...
Siden denne oppfatningen er blitt så inngrodd, har en lammende motsigelse utviklet seg i menneskelige anliggender. På den ene side forkynner folk av alle nasjoner at de ikke bare er rede til, men også lengter etter fred og fordragelighet, etter en slutt på den grusomme angsten som hjemsøker deres daglige liv. På den annen side godtar man ukritisk påstanden om at menneskene er uforbederlig selviske og aggressive og således ute av stand til å bygge et sosialt system som på en og samme tid er fremskrittsvennlig og fredelig, dynamisk og harmonisk - et system som gir fritt spillerom for den enkeltes skaperevne og tiltakslyst, men basert på samarbeid og gjensidighet...
Etter hvert som behovet for fred blir mer påtrengende, krever denne grunnleggende motsigelsen, som hindrer opprettelsen av fred, en nyvurdering av de antagelsene som det allment utbredte synet på menneskehetens historiske dilemma hviler på. En nøktern og uhildet granskning av bevismaterialet avslører at en slik atferd langt fra er et uttrykk for menneskets sanne selv, men derimot en forvrengning av menneskets ånd. Når man innser at dette forholder seg slik, blir det mulig for alle mennesker å sette i bevegelse konstruktive sosiale krefter som, fordi de samsvarer med menneskets natur, vil oppmuntre til harmoni og samarbeid istedenfor til krig og konflikt...
Å velge en slik kurs er ikke å fornekte menneskets fortid, men å forstå den. Bahá'í-troen betrakter verdens nåværende forvirring og ulykkelige tilstand i menneskelige anliggender som en naturlig fase i en organisk prosess som til sist og på uimotståelig vis vil føre til at menneskeslekten forenes i en eneste sosial orden med planetens grenser som sine grenser. Menneskeslekten har, som en egen organisk enhet, gjennomgått utviklings stadier som tilsvarer spedbarns- og barnestadiene i dens enkeltmedlemmers liv. Den er nå på høyden av sin stormfulle ungdomstid og nærmer seg sin lenge imøtesette overgang til voksen alder...
En oppriktig innrømmelse av at fordom, krig og utbytting har vært uttrykk for umodne stadier i en veldig historisk prosess, og av at menneskeslekten i dag gjennomlever den uunngåelige opprørstiden som kjennetegner dens kollektive overgang til voksen alder, utgjør ikke en grunn til fortvilelse. Derimot er det en forutsetning for å ta fatt på det gigantiske foretagende som det å bygge en fredelig verden er. At et slikt foretagende er mulig, at de nødvendige byggende krefter faktisk finnes, at forenende samfunnsstrukturer lar seg opprette, er det tema vi innstendig oppfordrer dere til å studere...
Hvilke lidelser og rystelser de nærmeste årene enn måtte by på, hvor mørke de umiddelbare forholdene enn er, så tror bahá'í-samfunnet at menneskeheten kan møte denne overmåte store prøvelsen i forvissning om dens endelige utgang. Så langt fra å være et tegn på sivilisasjonens undergang, vil de voldsomme forandringer som menneskeheten stadig hurtigere drives mot, tjene til å frigjøre de "slumrende evner som hører menneskets stade til" og åpenbare "det fulle mål av dets bestemmelse på jorden, dets innerste vesens iboende fortrinn"...
دونالد ترامپ، رییسجمهوری سابق آمریکا در سفر به کارولینای جنوبی، در میان هوادارانش در شهر کلمبیا گفت
«جلوی نژادپرستان افراطی چپگرا و منحرفانی که تلاش میکنند جوانان را شستوشوی مغزی دهند خواهیم ایستاد و نمیگذاریم دست مارکسیستها به کودکانمان برسد
فرقه ایدئولوژی جنسیتی را شکست خواهیم داد و بار دیگر تاکید خواهیم کرد که خداوند دو جنسیت خلق کرده است؛ زن و مرد. نخواهیم گذاشت مردها در ورزش زنان مسابقه دهند و به این ترتیب کرامت زنان و ورزش زنان را حفظ خواهیم کرد. احمقانه است؛ احمقانه»
در مرگ سقراط رمزی عجیب نهفته است که نیاز به واکاوی دارد. نحوه مرگ سقراط با زهر شوکران امری است که به مفهوم آن کمتر پرداخته شده است. سقراط در آتن متولد شد و به خاطر مبارزه با خرافات و ترویج آگاهی به محکمه برده شد. جرمش عدم باور به خدایان یونان و منحرف کردن جوانان بود. قضات او را به مرگ محکوم کردند. سقراط به خاطر احترام به قانون از زندان فرار نکرد و رای اکثریت جامعه را محترم شمرد هرچند نااگاه بودند
در سیستم قضایی یونان کشتن محکوم به دست جلاد امری ناپسند و ترویج خشونت محسوب می شد. برای همین است که وقتی سقراط به مرگ محکوم می شود از او خواستند که خودش با خوردن زهر شوکران به زندگی خود پایان دهد تا دیگری او را نکشد. می توانستند او را با طناب به دار بیاویزند و یا با شمشیر سرش را جدا کنند. ولی کشتن محکوم حتی به دست جلاد ترویج خشونت بوده است
در گفت و گوی سقراط با زندانبان آمده است که: “ خادم زندان وارد شد و گفت : سقراط از تو چشم ندارم که بر من خشم گیری و دشنام دهی. چونکه فرمان کارگزاران را می آورم و می گویم : وقت آن است که زهر را بنوشی. یقین دارم که از من نخواهی رنجید. خادم زندان اشکش سرازیر شد و روی برگرداند و خارج شد
سقراط به کریتون گفت: بگو شوکران را اگر آماده است بیاورند. کریتون گفت: هنوز به غروب آفتاب مانده است. دیگران زهر را دیرتر خورده اند
خادم گفت : پس از آنکه زهر را نوشیدی کمی راه برو تا پایت سنگین شود ، آنگاه دراز بکش تا زهر اثر کند. پس جام را به سقراط داد و سقراط جام را گرفت و جام را به لب برد و زهر را نوشید. کریتون چون نتوانست از گریه خوداری کند بیرون رفت
پیام مرگ سقراط جلوگیری از خشونت است. اعدام کردن ، کشتن دیگران است. یک نوع خشونت و آدم کشی است فلسفه مرگ سقراط این است که او با کشتن خود از این دنیا رفت و کشتن به دست جلاد را حتی نوعی خشونت می دانست. و پیام دستگاه قضایی یونان این بود که دیکران را نکشیم حتی اگر به حکم قانون باشد
سقراط می گوید : آن کس که می داند که نمی داند داناترین است
طرح ده مادهای مریم رجوی برای ایران فردا
برنامه ده مادهای، پلتفرم ارائه شده توسط خانم مریم رجوی بهعنوان رئیس جمهور برگزیدهی شورای ملی مقاومت، برای دوران انتقال پس از سرنگونی است که توسط ایشان در سخنرانی «به سوی آزادی» در گردهمایی بزرگ مقاومت ایران، به تاریخ ۲۲ تیر۹۲ طرح گردید
خلاصه ای از برنامه ده مادهای مریم رجوی
مریم رجوی در اجلاس ۶ شهریور ۱۳۷۲ شورای ملی مقاومت ایران به اتفاق آراء بهعنوان ریاستجمهوری ایران برای دوران انتقال حاکمیت به مردم ایران برگزیده شد. مطابق این مصوبه، دورهی ریاستجمهوری ایشان، پس از تصویب قانون اساسی جمهوری جدید در مجلس مؤسسان و قانونگذاری ملی و انتخاب رئیسجمهوری جدید ایران پایان مییابد
دولت انتقالی طبق مصوبات شورای ملی مقاومت ایران به مدت ۶ ماه بر سر کار خواهد بود. طی این مدت، مجلس مؤسسان مرکب از نمایندگان مردم تشکیل شده و نوع حکومت و قانون اساسی نظام جدید حاکم بر کشور را مشخص نماید. طرح ده مادهای یکی از محورهای ثابت سخنرانی مریم رجوی در گردهماییهای بزرگ ایرانیان در پاریس است
طرح مریم رجوی برای آیندهی ایران در ده ماده
۱ـ نه به ولایت فقیه. آری به حاکمیت مردم در یک جمهوری با رأی آزاد و کثرتگرا
۲ـ آزادی بیان، آزادی احزاب، آزادی اجتماعات، آزادی مطبوعات و فضای مجازی
انحلال سپاه پاسداران، نیروی تروریستی قدس، لباس شخصیها، بسیج ضدمردمی، وزارت اطلاعات، شورای انقلاب فرهنگی و همه گشتها و نهادهای سرکوبگر در شهر و روستا و در مدارس، دانشگاهها، ادارات و کارخانهها
۳ـ تضمین آزادیها و حقوق فردی و اجتماعی طبق اعلامیه جهانی حقوقبشر
انحلال دستگاههای سانسور و تفتیش عقاید، دادخواهی قتلعام زندانیان سیاسی، ممنوعیت شکنجه و لغو حکم اعدام
۴ـ جدایی دین و دولت، آزادی ادیان و مذاهب
۵ـ برابری کامل زنان و مردان در حقوق سیاسی و اجتماعی و فرهنگی و اقتصادی و مشارکت برابر زنان در رهبری سیاسی، لغو هر گونه تبعیض، حق انتخاب آزادانه پوشش، ازدواج، طلاق، تحصیل و اشتغال. منع بهرهکشی از زنان تحت هر عنوان
۶ـ دادگستری و نظام قضایی مستقل طبق معیارهای بینالمللی مبتنی بر اصل برائت، حق دفاع، حق دادخواهی، حق برخورداری از محاکمه علنی و استقلال کامل قضات. الغاء قوانین شریعت آخوندی و بیدادگاههای انقلاب اسلامی
۷ـ خودمختاری و رفع ستم مضاعف از اقوام و ملیتهای ایرانی طبق طرح شورای ملی مقاومت برای خودمختاری کردستان ایران
۸ـ عدالت و فرصتهای برابر در اشتغال و در کسب و کار و بازار آزاد برای تمام مردم ایران. احقاق حقوق کارگر و دهقان، پرستاران، کارمندان، فرهنگیان و بازنشستگان
۹ـ حفاظت و احیای محیطزیست قتلعام شده در حکومت آخوندها
۱۰- ایران غیر اتمی، عاری از تسلیحات کشتارجمعی. صلح، همزیستی و همکاریهای بین المللی و منطقهای
«پیروزی آزادی در ایران موج دموکراسی در جهان را احیا میکند»؛ کلینتون، بان کیمون و عبادی در میان ۴۷۰ چهره خواهان اقدامات عملی در حمایت از اعتراضات ایران
بهمن ۱۴۰۱ - ۱ فوریه ۲۰۲۳ 470
شخصیت برجسته سیاسی، علمی، ادبی و هنری جهان طی بیانیهای خواهان «همبستگی جهانی با مبارزه ایرانیان برای آزادی» شدند. چندین برنده جایزه صلح نوبل و رهبران سیاسی از کشورهای گوناگون در میان امضاکنندگان این بیانیه هستند
به مناسبت 28 می روز جهانی بهداشت قاعدگی
گیسو یاری
روز جهانی بهداشت قاعدگی (به انگلیسی:Menstrual Hygiene Day) روزی است که با هدف آموزش زنان در زمینه ی "بهداشت قاعدگی" ودرک چرخه ی قاعدگی در 28 می (8 خرداد) توسط سازمان مردم نهاد "Wash united" مستقر در برلین آلمان تعیین شده است
علت انتخاب 28 می هر سال برای نامگذاری چنین روزی این است که چون ماه مه پنجمین ماه هر سال است و بسیاری از زنان به طور متوسط پنج روز در هر ماه دچار خونریزی می شوند و چرخه ی قاعدگی زنان معمولن 28 روز است، 28 ماه مه به عنوان نمادی برای توجه به "بهداشت قاعدگی" انتخاب شده است
هرسال در 28 ماه می برای افزایش آگاهی در زمینه ی اهمیت مدیریت بهداشت قاعدگی و از بین رفتن تابوها علیه زنان و دختران نوجوان در بسیاری از کشورهای جهان جشن گرفته میشود؛ موضوعی که مورد حمایت بیش از 270 شرکت جهانی است
زنجیره ی ارزش مربوط به مدیریت بهداشت قاعدگی شامل چهار جنبه است: آگاهی، دسترسی، استفاده و مدیریت زباله است
بهداشت چرخه ی قاعدگی چیست؟
خون قاعدگی و رنگ و حجم آن گویای بسیاری از مسایل درباره ی سلامت زنان است. آگاهی در زمینه ی قاعدگی میتواند ضامن سلامتی زنان در زندگی زناشویی و حتی بارور زنان باشد. سکوت در این مورد و دسترسی محدود به اطلاعاتی در این مورد میلیونها زن و دختر را با مشکلات زیادی در این مورد مواجه کرده است. براساس مطالعات یونیسف یک نفر از 3 دختری که در جنوب آسیا پریود میشوند قبل از قرار گرفتن در این شرایط چیزی درباره آن نمیدانند
در حالی که همین ناآگاهی و در نتیجه امکانات بهداشتی ناکافی ممکن است در خانمها باعث بروز حساسیت و عفونت شود. خطر ابتلا به عفونت از جمله عفونتهای منتقله از راه جنسی در طی قاعدگی بیشتر از حد نرمال است زیرا خون خارج از بدن مسیری را برای باکتریها به منظور بازگشت به رحم فراهم میکند. همین موضوع اهمیت رعایت بهداشت در این دوران را نشان میدهد
قاعدگی از مهمترین مراحلرشد و به بلوغ رسیدن در دختران است اما فرهنگ بعضی از کشورهای آسیایی اجازه نمیدهد که زنها درباره ی این موضوع صحبت کنند. برای همین، آگاهی تعداد زیادی از زنان درباره ی این موضوع طبیعی خیلی کم است
قرار گرفتن بدن زن در چرخه ی قاعدگی به این معناست که شما یک زن سالم هستید، پس برای وقوع عادت ماهانه باید خیلی خوشحال باشید از اینکه شما یک زن صحیح و سالم هستید.اما موضوعی که بیش از قاعدگی، زنها را مورد چالش قرار میدهد، در واقع سندروم پیش از قاعدگی یا" PMS" است؛ سندرومی که مجموعهای از علایم جسمی، روانی و احساسات مرتبط با چرخه قاعدگی در زنان است
این سندروم، برخی زنان را پرخاشگر، برخی را افسرده و برخی دیگر را مضطرب میکند. سندروم پیش از قاعدگی در زنان، متفاوت است. با اینحال الگوی علایم برای هر زن به طور فردی قابل پیشبینی است. این نشانهها در طول 10 روز قبل از قاعدگی اتفاق میافتد و مدت کوتاهی قبل یا مدت کوتاهی بعد از شروع جریان قاعدگی ناپدید می شود
استفاده از نواربهداشتی و تامپون برای زنان در دوران پریود (عادت ماهانه) اصلیترین نیاز آنها است. اما تهیه نوار بهداشتی و تامپون برای بسیاری از زنان و دختران در سراسر جهان دشوار و گاهی غیرممکن است. به همین دلیل گروههای غیردولتی و خیریه بسیاری شروع به فعالیت در این زمینه کردند
تقریبن 200 علامت متفاوت مرتبط با سندروم پیش از قاعدگی وجود دارد که سه نشانه ی مهم آن کج خلقی، تنش و اضطراب است. سردرد، خستگی، نوسانات خلقی، افزایش حساسیت عاطفی، بی قراری و مشکل در خواب از دیگر نشانههایی هستند که زنان در این دوران از آن شکایت دارند
اما آنچه زنها و اطرافیانشان باید بدانند این است که این نشانهها و تغییرات در خلق و خو کاملا مقطعی است و خیلی زود تمام میشود. فقط کافی است که زنها با آگاهی نسبت به بدن خودشان، سندروم پیش از قاعدگی را پشت سر بگذارند
در نهایت اینکه چرخه قاعدگی در واقع شامل تغییرات فیزیولوژیکی است که در زنان بارور برای تولید مثل رخ میدهد و هر ماه یک تخمک، بالغ شده و آماده تشکیل جنین میشود. در این مدت به تدریج بافت رحم نیز آماده نگهداری جنین میشود اما در صورتی که لقاح صورت نگیرد، تخمک دفع شده و بافت پوششی رحم ریزش میکند که همان خونریزی ماهانه است
خانم ها باید بدانند که این اتفاق به صورت طبیعی در بین تمام پستانداران ماده رخ می دهد و هیچ اتفاق عجیب و شرم آوری نیست
درباره ی این مقطع چند روزه از زندگی زنانه، شخص پریود با کسی حرفی نمیزند چون از دید جامعه ایران زشت و حتی رکیک است. پریودی جزو زندگی و از طبیعت یک زن است، اما همیشه برای زنان و دختران در ایران تابو بوده است این نوشتار نگاهی به این تابو و ممنوعیت دارد
در این موضوع جدال بین شرم و آگاهی وجود دارد. به عنوان مثال یک روز در محل کارتان هستید و دل درد امانتان را میبرد. مجبورید ظاهر را حفظ کنید و اجازه ندهید عمق این درد را کسی حس کند. سراغ همکاران خانم میروید و در گوشی دنبال "ژلوفن" یا هر چیزی شبیه آن میگردید
15 دقیقهای منتظر میمانید تا قرص، درد را تسکین دهد. دوباره پشت میز مینشینید و به کارتان ادامه میدهید، بدون اینکه اجازه دهید این درد عمیق که در جانتان میپیچد خللی در زندگی روزانه تان ایجاد کند
در ایران برای خرید نوار بهداشتی زنان و دختران در بیشتر مواقع مجبورند به فروشنده خانم مراجعه کنند، نباید برای حمل نوار بهداشتی از نایلون استفاده کنند، باید حتما آن را داخل روزنامه پیچیده و بعد داخل نایلون بگذارند، مبادا کسی آن را ببیند؛ چون زشت است و شخص، بی حیا نامیده می شود
حتی بعضی از زنان متاهل که در خانوادههای سنتی زندگی میکنند، به نحوی تربیت میشوند که دوران پریودی خود را از همسر خود پنهان میکنند؛ چون از دیدگاه سنت، حجب و حیا زشت و به دور از ادب و نزاکت است که مرد بداند زنش پریود است
پریودی جزو زندگی و از طبیعت یک زن است، اما همیشه برای زنان و دختران در ایران تابو بوده است
در لغتنامه دهخدا آمده: "تابو یا پرهیزه آن دسته از رفتارها، گفتارها یا امور اجتماعی است که بر طبق رسم و آیین یا مذهب، ممنوع و نکوهش پذیر است. برای نمونه نام بردن از اندام تناسلی در محافل رسمی در بسیاری از اقوام جهان یک تابو است
با تلاش فعالان حقوق زنان و مسئولان بهداشتی برای مقابله با تابو شمردن قاعدگی زنان و برخورد با آن به عنوان یک وضعیت شرم آور که باید پنهان نگه داشته شود، وضعیت بهتر شده است
در جوامع شرقی به خصوص ایران که نقش سنت ها و مذهب پررنگ تر است، شرم زنان در خصوص قاعدگی ملموس تر است. مذهب زنان را به شرم و خجالت در این خصوص واداشته است
از دید مذهب زنانی که وارد دوران پریودی میشوند نباید نماز بخوانند و رابطه ی جنسی داشته باشند. در این باره در آیه زیر به صورت واضح اشاره شده است
«یَسْئَلُونَکَ عَنِ الْمَحِیضِ قُلْ هُوَ أَذىً فَاعْتَزِلُوا النِّساءَ فِی الْمَحِیضِ وَ لا تَقْرَبُوهُنَّ حَتَّى یَطْهُرْنَ…» یعنی «و از تو درباره خون حیض سوال میکنند، بگو چیز زیانبار و آلودهاى است و لذا در حالت قاعدگى از زنان کنارهگیرى نمایید و با آنها نزدیکى ننمایید و به آنها نزدیک نشوید تا پاک شوند.در صورتی که زنان در دوران پریودی از لحاظ روحی و حتی در بیشتر مواقع از لحاظ جسمی نیاز به کسی دارند که در کنارشان باشد و آنها را درک کند
راهی که مانده شکستن سنتها و دفاع از حق طبیعی زنان است. پریودی میتواند مانند سرماخوردگی یک بیماری جزیی انگاشته شود. دلیلی برای پنهان کردن عادتی طبیعی و ماهانه نیست، بلکه باید در این دوران شریک زندگی برای زنان متاهل و همچنین پدر، مادر و سایر اعضای خانواده برای دختران بستری به دور از ترس و استرس را فراهم کنند، چون در این دوران بیشتر زنان نیاز به توجه بیشتری دارند
برگزارکنندگان روز جهانی بهداشت قاعدگی میگویند: "سکوت را بشکنید، آگاهی را درباره ی بهداشت قاعدگی افزایش دهید و با هنجارهای غلطی که در جامعه درباره ی دوران قاعدگی جاافتاده است، مقابله کنید
روز جهاني بهداشت قاعدگی فرصتي مناسب را برای تبلیغ اطلاعات و آگاهي بخشي در رسانه ها، از جمله رسانه های اجتماعی ایجاد می کند چرا كه کمپین های اطلاع رسانی عمومی می توانند به درگیر شدن در تصمیم گیری وگفتگوهای سیاسی واجتماعي کمک کنند
همچنان برخوردهای تحقیرآمیز و همراه با تبعیض برای زنان و دختران ایرانی ادامه دارد. میشود مجموعه این رفتارها را جزو موارد نقض حقوق بشر دانست و آن را در کنار سایر ستمهایی که به زنان در جغرافیای حقوقی ایران وارد میشود به حساب آورد. امید و تلاش فعالان حقوق زنان این است که نگاه انسانی به زنان بشود و برخورد طبیعی و بدون تحقیر در حق آنها شود.
این روز فرصتی است برای حمایت از ادغام مدیریت بهداشت قاعدگی (MHM) به سیاست ها و برنامه های جهانی، ملی و محلی. از جنبه ی قانونی این مسئله باید در سطح دنیا به رسمیت شناخته شود، زنان باید مدتی را به عنوان مرخصی در این مدت استراحت کنند، به لحاظ فرهنگی از بین بردن تابوها و آموزش مردان برای اینکه زنان در این مدت از لحاظ روحی و عاطفی نیاز دارند که از سوی مرد خود، پدر، برادر یا همسر خود درک شوند و در کنار آنان باشند
از لحاظ مادی به بهداشت زنان در دوران قاعدگی رسیدگی شود و با تهیه ی امکانات مورد نیاز، مانع از ابتلای آنان به بیماری های مربوط به عدم رعایت بهداشت قاعدگی شوند
انتقاد پرلمان اروپا از محرومیت ملتهای غیر فارس از تحصیل بە زبان مادری در ایران
کودکان ملتهای غیرفارس شامل : تورک، کورد، عرب، بلوچ، تورکمن و سایر گروههای مختلف اتنیکی در ایران همچنان از خواندن و نوشتن به زبان مادری خود محرومند و ناچارند در چارچوب سیستم آموزشی تکزبانه تنها به فارسی، آموزش ببینند
پینا پیچرنو، معاون پارلمان اروپا به مناسبت روز زبان مادری در توییتی با تاکید بر حق تحصیل به زبان مادری ملتهای غیرفارس در ایران، نوشت میلیونها شهروند غیرفارس در ایران از تحصیل به زبان مادری خود محرومند
این مقام پارلمان اروپا، سهشنبه دوم بهمن همچنین نوشت: «دولت ایران هر گونه فعالیت برای ترویج آموزش به زبان مادری را مجازات میکند
روز زبان مادری در حالی در اقصی نقاط جهان جشن گرفته میشود که در ایران، شهروندان غیرفارس از حقوق اولیه خود، مانند حق تحصیل به زبان مادری خود محروم هستند
همزمان یونسکو نیز «بزرگداشت شیوههای متکثر بیان در جهان، تعهد به حفظ تنوع زبانها به عنوان میراث مشترک، و تلاش برای آموزش با کیفیت به زبانهای مادری برای همگان» را از اهداف اصلی روز جهانی زبان مادری دانسته است
روز جهانی زبان مادری که ریشه در کشور بنگلادش دارد، در سالهای گذشته مورد توجه کشورهای مختلف جهان و نهادهای حقوقبشری قرار گرفته است
در ایران، فعالان آموزش به زبان مادری و فعالان فرهنگی ملتهای غیرفارس با خطر بازداشت و احکام بلندمدت زندان روبرو هستند
زارا محمدی، مسئول انجمن فرهنگی اجتماعی «نوژین»، یکی از این فعالان است که خرداد 1398 بهدلیل آموزش زبان کوردی بازداشت شد. او به اتهام «تشکیل گروه علیه امنیت کشور» به پنج سال حبس محکوم شده بود و اخیرا در پی فشارهای بینالمللی علیه رژیم ایران، مشمول عفو جمهوری اسلامی شد
همزمان با این اظهارات معاون پارلمان اروپا، سازمان ملل متحد نیز به مناسبت 21 فوریه، روز جهانی زبان مادری در بیانیهای با پشتیبانی از «آموزش چندزبانه» تاکید کرد که «چندزبانگی» به توسعه جوامع با ارزشهای «همه شمول» کمک میکند و به «فرهنگها، جهانبینیها و سیستمهای آگاهی متعدد» اجازه همزیستی و بارور شدن متقابل را میدهد
For første gang i Norges politiske historie ble i dag det første inkluderende sekulære republikanske og demokratiske partiet i Norge stiftet og startet sitt virke..
چمن گلی
for 3 timer siden
اتفاقا میخوام یک مژده بهت بدم؟ دوازدهمین اختر تابناک اسلام ازکوردهای ایران است ومن خودم یک خانم اهل تسنن هستم و فوت کردم و دوباره زنده شدم درجهان آخرت فهمیدم که دوازدهمین امام مظلوم که پادشاهی می کند برجهان؟ از کوردهای غرب ایران است ? قسم میخورم که حقیقت است واسم مبارک پدر مبارک آخرین نبی زمان داود است...انشاالله که ازطریق روئیا ی صادقه ی شبانه الله شنوا وبینا شما را آگاهی دهد؟ این هم بدان برادر گلم امامان معصوم ریسمان الهی و شفاعت گر تمامی ملتها هستند؟ یا الله جلاله شنوا همان جوری که من افتخار شنیدن این خبر مبارک راداشته ام..این برادر گلم را ازماجرا آگاهی بده انشاالله
اتوبوس مجانی(بدون بلیط) مهمان رضا پهلوی باشید به ناکجا آباد هههه
تابلو « خواب» اثر « سالوادور دالی » هنرمند سورئالیسم
مقصد از آمدن ما طلب دیدار است, ورنه این نان و نمک در همه جا بسیار است, عمر اگر خوش گذرد زندگی خضر کم است, ور ناخوش گذرد نیم نفس بسیار است
مادەکان
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
لە سەردەمی مادەکاندا ناوەندێک لە سیستمی پارلەمانی ئێستایی هەبووە،ناوەندێک بە ناوی "پیری موغان" یان " موغی موغان"
یان باشترە بڵێم ناوەندی ژیرەکان یان زاناکان،لەوێدا لە دەوری یەکتر کۆدەبوونەوە و مەزەندی کەش و هەوا،شەڕەکان،داهاتوو و زۆر شتی تریان دەکرد
ئەو ناوەندە لە ئەستێرەناس و نیگارکێش و مەزەندەکەر و ژیرەکان و فەرماندەکان و هتد پێک هاتبوو
مەزەندەی هەر شتێکیان کردبا لە ناو کەتیبەیەکدا و لە سەر پێستی گا تۆماریان دەکرد
ئەو کەتیبەیە هێندە بەنرخ و پڕ بوو لە زانیاری و مەزەندە کردن،کە
کاتێ سارگۆنی ئاشووری هێرشی کردە سەر مادەکان بۆ ئەوەی کەتیبەکە نەکەوێتە دەستیان لە ژێر خاکدا شاردیانەوە
بەڵام چونکە ئاشوورییەکان ماوەیەکی زۆر لە هەرێمی مادەکاندا مانەوە و چاوەدێری نەتەوەی مادیان دەکرد ئیدی بەداخەوە کەتیبەکە ون بوو،
دوای ئەوەیش کە خشتریتەی ماد دەبێته پاشا و ئاشوورییەکان دەر دەکات
دەکەونە گەڕان بە شوێن کەتیبەکەدا و نایدۆزنەوە
بە کورتی مادە کوردەکان یەکەمین نەتەوەن لە ئێراندا و ڕەنگە لە دونیایشدا کە خاوەنی ناوەند و کەتیبە بوون
هەر مەنشوورەکەی کورشی هەخامنەشی لە کەتیبەی مادەکانەوە سەرچاوەی گرتبوو و جۆرێک بووە لە لاسایی کردنەوە
بەڵام کەتیبەی مادەکان لە کوێ و مەنشوورەکەی کورش لە کوێ
یەکێکیتر لە ژیرییەتی مادەکان و پاشاکانی گەل ونەتەوەی ماد و گرینگ بوونی ئەو ناوەندە ئەو بووە،
بیرواڕایان گۆڕیوەتەوە و پرس و ڕایان بە یەک کردووە،بۆ بڕیارێک یان ڕووداوێک کۆبوونەتەوە و پێکەوە ڕاوێژیان کردووە
واتە مادەکان یەکەم دەسەڵاتی دونیایی بوون کە بێ بەرنامە و بێ ڕاوێژ و لە خۆڕا کاریان نەکردووە و بڕیاریان نەداوە
تەنانەت کاتێ کە دیاکۆ دەبێتە پاشا بە جۆرێک لە شێوەی هەڵبژاردنی دیموکراتیانەی ئێستایی بووە،
چوونکی دیاکۆ خۆی نەساپاندووە و بە دەنگی خەڵک و لە سەر داوای شەش تایفەی نەتەوەی ماد بووەتە پاشا
ئەمەیش دەکرێ بڵێین ئەگەر دیموکراسی لە مادەکانەوە سەری هەڵنەدابێت ئەوا بێگومان هاوکات لە گەڵ یونانییەکاندا مادەکانیش حکومەتی خەڵک بە سەر خەڵکدا واتە هەمان دیموکراسییان بەڕێوە بردووە
خاڵێکی گرینگی تر دەسەڵاتداریەتی ماد ئەوە بووە کە زوڵمیان لە کەس نەکردووە و هەرکەس هێرشی بۆ هێنابێتن تۆڵەی خۆیان کردووەتەوە
لە سەردەمی دیاکۆدا سارگۆنی ئاشووری هێرشی کردە سەر مادەکان
بەڵام دوای ئەوە و لە سەردەمی شا خشتریتەدا مادەکان تۆڵەی خۆیان لە ئاشوور هانیپاڵ دەکەنەوە و تاج و تەختیان لە نەینەوا دەسووتێنن
گرینگترین شتی مادەکانیش ڕەنگە ئەوە بووبێت کە پاشاکانی یەکتریان نەکووشتوە و بە فێڵ و پیلان یەکتریان لە ناو نەبردووە
بە کورتی مادەکان زیاتر لە 150 ساڵ حکومەتیان کردووە و بە شاهێدی مێژوونوسانی ڕاستەقینە و بە ویژدان و بە بوونی بەڵگە مێژوویێەکان باشترین حوکمڕانیان کردووە
لە سەردەمی مادەکاندا یاسا و ڕێسایش دامەزراوە،بۆ نموونە یەکێک لە یاساکان ئەوە بووە هەموو کەس بۆی نەبووە ڕووخساری شادیاکۆ ببینێت و داواکانی خەڵک لە ڕێگای میرزادەکانەوە دەگەیشتنە لای دیاکۆ
ئەمەیش هەر جۆرێکە لە دیموکراسی و بوونی نوێنەر و سیستەمی هەڵبژاردن
دیاکۆ 52 ساڵ حوکمی کردووە
ــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــــ
تێبینی : ناوەندی پیری موغان لە ناوی یەکێک لە تایفەکانی نەتەوەی مادەوە وەرگیراوە کە ژیرترین تایفەی مادەکان بوون و دیاکۆیش هەر لەو تایفە بووە
بودن یا نبودن- از نمایشنامه هملت شکسپیر
بودن، یا نبودن: مسئله این است
آیا شایستهتر آن است که به تیر و تازیانهٔ تقدیرِ جفاپیشه تن دردهیم
یا این که ساز و برگ نبرد برداشته، به جنگ مشکلات فراوان رویم
تا آن دشواریها را از میان برداریم
مردن، آسودن - سرانجام همین است و بس
و در این خواب دریابیم که رنجها و هزاران زجری که این تن خاکی میکشد، به پایان آمده
پس این نهایت و سرانجامی است که باید آرزومند آن بود
مردن… آسودن… و باز هم آسودن… و شاید در احلام خویش فرورفتن
آری! مشکل همین جاست؛ زیرا اندیشه اینکه در این خواب مرگ
پس از رهایی از این پیکر فانی، چه رویاهایی پدید میآید
ما را به درنگ وامیدارد؛ و همین مصلحتاندیشی است
که اینگونه بر عمر مصیبت میافزاید
وگرنه کیست که خفّت و ذلّت زمانه، ظلم ظالم
اهانت فخرفروشان، رنجهای عشق تحقیرشده، بی شرمی منصب داران
و دست ردّی که نااهلان بر سینه شایستگان شکیبا میزنند، همه را تحمل کند
در حالی که میتواند خویش را با خنجری برهنه خلاص کند
کیست که این بار گران را تاب آورد
و زیر بار این زندگی زجرآور، ناله کند و خون دل خورد
اما هراس از آنچه پس از مرگ پیش آید
از سرزمینی ناشناخته که از مرز آن هیچ مسافری بازنگردد
اراده آدمی را سست نماید
و وا میداردمان که مصیبتهای خویش را تاب آوریم
نه اینکه به سوی آنچه بگریزیم که از آن هیچ نمیدانیم
و این آگاهی است که ما همه را جبون ساخته
و این نقش مبهم اندیشه است که رنگ ذاتی عزم ما را بیرنگ میکند
و از این رو اوج جرئت و جسارت ما
از جریان ایستاده
و ما را از عمل بازمیدارد
دیگر دم فرو بندیم، ای افیلیای مهربان! ای پریرو، در نیایشهای خویش، گناهان مرا نیز به یاد آر
زندگی کاش که بر وفق مرادت باشد
آنکه از یاد تو را برد به یادت باشد
بعد از این از ته دل کاش بخندی نه فقط
خنده بر کنج لبت از سر عادت باشد
غم نبینی گل من! اشک نبیند چشمت
از تو در یاد همه چهره ی شادت باشد
آنقدر بخت به روی تو بخندد که فقط
حس هر کس که تو را دید حسادت باشد
این همه غم که تو بر دوش کشیدی ای کاش
جاش بر شانه ی تو مرغ سعادت باشد
Who is Audun Lysbakken?
www.poe.com
Audun Lysbakken is a Norwegian politician who has been the leader of the Socialist Left Party (Sosialistisk Venstreparti) since 2012. He has also been a member of the Norwegian parliament, known as the Storting, since 2001, representing the county of Hordaland.
During his time in parliament, Lysbakken has been particularly active on issues related to social justice, environmental protection, and gender equality. He has also been a vocal supporter of Norway's welfare state and has advocated for policies aimed at reducing economic inequality.
Lysbakken has held several positions in the Norwegian government, including Minister of Children and Equality in the Stoltenberg II cabinet from 2009 to 2012. In that role, he was responsible for policies related to gender equality, non-discrimination, and children's rights.
Overall, Lysbakken is considered to be a prominent figure in Norwegian politics, particularly within the left-wing of the political spectrum...
دین در روان و ذهن و در جامعه بسیار سرسخت است. دین گرایی و روند گیتی مداری در جهان واقعیتی پیچیده است. جایگاه پایدار «امر مقدس» و دین در زندگی اجتماعی معاصر کجاست؟ سه چهارم بشریت به دین باور دارد ولی یک چهارم بشریت خداناباور است و یا از دین پرستی دور است. در قرن نوزدهم اندیشه ورزانی مانند فوئرباخ، مارکس و نیچه وجود خدا را انکار میکردند و انکارگرایان و آگنوستیکها و بی تفاوتها، همیشه یک قدرت فکری و اجتماعی بزرگ را تشکیل دادهاند. ولی دینداری و تنوع در دینداران یک واقعیت سرسخت جامعه شناختی و روانشناختی و آنترپولوژیک نیز بوده است. در بستر رویدادهای اجتماعی و فرهنگی و علمی، در میان دین باوران نوسان و تغییر همیشگی است. به دو دیدگاه توجه کنیم. دیدگاه خطی گیتی مداری یا سکولاریزاسیون، روند تغییر دین را به شکل فروکش تدریجی و جهانی دین، دیده و همه پیچیدگیها و افت و خیزها را نمیبیند. درک عرفانی از دین، از «بازگشت» همیشگی دین و فطری بودن دین صحبت میکند و از فهم این پدیده پیچیده در تاریخ و جامعه ناتوان است. پارادایمهای عمدهای از قرن هجدهم توسط فلسفه و جامعه شناسی برای اندیشیدن در مورد دین و زندگی دینی تعریف شدهاند و شایسته است به آنها اشارهای بکنیم
جایگاه اسلام و مذهب شیعه در ایران چگونه قابل بررسی است؟ قرنهاست که شیعه گری در ایران غلبه دارد. شیعه گری بمثابه ایدئولوژی طبقه حاکم و قدرت سیاسی و نیز شیعه گری بمثابه باور و رفتار و رسوم روزانه بخشی از اجتماع ایران، یک امر واقعی و ساختاری است. امروز باید در باره اسلام شیعه تحلیل نمود و آسیبهای ژرف و ساختاری آنرا مورد بررسی قرارداد. پیش از آنکه فصلهای کتاب گشوده شود، پرسش اینجاست که از نظرجامعه شناسی دین چگونه قابل تعریف است؟
اوگوست کنت بنیانگذار جامعه شناسی جدید و فلسفه پوزیتیویسم، عبور از سه مرحله، دوره الهی، دوره مابعد الطبیعی و دوره اثباتی یا مرحله نهایی، را روند تحول ذهن و یا اندیشه علمی میداند. در دیدگاه او دین پایدار نمیماند. امیل دورکهیم جامعه شناس فرانسوی میگوید دین نظام یکپارچهای از باورداشتها و عملکردهای مرتبط با چیزهای مقدس است، یعنی چیزهایی که جدا از چیزهای دیگر انگاشته شده و از عناصر حریم و حوزه خاص به شمار میآیند؛ این باورداشتها و رفتارها و عملکردها، همه کسانی که آنها را در کردار اجرا میکنند را در یک اجتماع اخلاقی یگانه و واحد همبسته میکند. در تفکر او ویژگی اصلی اعتقادات دینی مساله مابعدالطبیعه نیست، بلکه در دین تقسیم امور جهان به دو حوزه مقدس و نامقدس است. در اندیشه دورکهیم «توتم پرستی کلان» سادهترین و قدیمیترین شکل دین است و همه ادیان دیگر، از ادیان ابتدایی تا ادیان بزرگ، از آن سرچشمه گرفتهاند. مقصود از اندیشهدینی باور به وجود امری مقدس است که بر افراد برتری و سلطه دارد. (دورکهیم، امیل، صورت بنیادین حیات دینی)
ردولف اوتو پژوهشگر و متکلم مسیحی آلمانی در تحلیل مفهوم «امر قدسی» دو جنبه را در آن تشخیص میدهد: عنصر غیرعقلانی و عنصر عقلانی. عنصر غیر عقلانی کانون اصلی است که فرد را برپایه تجربهاش، به شوق و حرکت در میآورد یا او را به انقیاد میکشاند. این عنصر که دارای رازآلودگی و افسونگری است انسان را هم میترساند و هم شوریده و مجذوب میکند. (مفهوم امر قدسى، The Idea of the Holy نوشته «رودلف اتو»). او امر مقدس را همچون مطلق اخلاقی تعریف نمیکند، بلکه مقولهای خاص است که خود را فراتر از حوزه اخلاق و عقلانیت نشان میدهد. او مفهوم «نومینوس» را مطرح میکند که جنبهای دوگانه دارد: هم رمز و راز است و هم چیز دیگری که میترساند. انسان در اعماق خود، با دو پدیده مواجه است mysterium fascinosum، یعنی رازگرایی که انسان را با نوعی شیفتگی جذب میکند. این دو جنبه جدایی ناپذیر هستند. همیشه در برابر امر مقدس انسان به شکلی شگفت هم جذب میشود و هم دفع میشود، هم شیفته میشود و هم میترسد. در «درونی خاص»، همین جوهر است که ایمان را تعیین میکند: تجربهای از محو شدن، غرق شدن در نیستی خود در مواجهه با دیگری، که ناگهان بر مخلوق مسلط میشود.
فوئر باخ متفکر ماده اندیش بود و به خدا باور نداشت و اندیشه خدا و دین را زاییده طبیعت انسانی میدانست و برآن بود که لحظه حساس تاریخ هنگامی خواهد بود که انسان آگاه شود که تنها خدای انسان، خود انسان است. او میگفت انسان است که خدای خود را متناسب با خود میآفریند. انسان دیندار نیز مستقیما از خویش آگاه است و آگاهی او بر خداوند همان آگاهیاش بر ذات خود اوست. خدا همان ضمیر آشکار شده، همان خود به سخن درآمده انسان است. دین، پرده برداری شکوهمندی از روی گنجهای پنهان آدمی است، تصدیق باطنی ترین اندیشههای اوست؛ گواه آشکار بر اسرار عشق اوست. دین، بودن کودکانه بشریت است. کودک، بودن خودش یعنی بودن انسان را بیرون از خودش میبیند به همین سبب، روند تاریخی در ادیان چنین است که آنچه برای ادیان اولیه امری عینی و بیرونی بود، اینک به امری ذهنی و درونی مبدل میشود، یعنی آنچه به عنوان خدا تصور و پرستیده میشد اینک به عنوان امری انسانی تلقی میشود. نگرش ادیان اولیه برای دینی که پس از آنها میآید، بت پرستی محسوب میشود؛ انسان ذات خویش را میپرستیده است. (فوئر باخ، لودویک، جوهر مسیحیت)
کارل مارکس فیلسوف منتقد دین بود. در اندیشه مارکس، از خود بیگانگی دینی انسان، هم چون سایر جنبههای از خود بیگانگی، ریشه در مناسبات اقتصادی، در شرایط زندگی اجتماعی و تضادهای طبقاتی دارد که آن نیز به نوبه خود وابسته به روابط تولیدی و زیربنای اقتصادی جامعه است. در نگاه او در هر جامعه دو جنبه ساختاری مانند زیربنا و روبنا را میتوان تشخیص داد. مقصود از زیربنا ساختار اقتصادی و اجتماعی جامعه است و مقصود از روبنا، نهادهای حقوقی و سیاسی و دینی و هم چنین طرز فکرها، ایدئولوژیها، هنرها و فلسفههاست. مارکس دین را نمونه کاملی از ایدئولوژی میداند که در تعریف او عبارت است از یک نظام اعتقادی که هدف عمده آن توجیه وضع موجود به نفع طبقه مسلط و ستمگران است. دولت که ابزار روبنایی طبفه حاکم است ایدئولوژی و دین را اعمال میکند
در دیدگاه مارکس، دین، آرامش و تسلی بخش است اما تسلی دین، راه حل واقعی به دست نمیدهد، بلکه با تحملپذیر نمودن رنج و توجیه آن، از هرگونه راهحل واقعی جلوگیری نموده و بدینسان به شرایط ایجاد کننده رنج و ستم یاری میرساند و به جای دگرگونی جهان، تسلیم را تقویت میکند. دین هم چون افیون، تحمل رنج را ساده میسازد. دین خلسه میآورد. انسان با ایجاد اوهام مربوط به جهان دیگر، موجبِ شادمانی موهوم مردم میشود. انسان دین میسازد، دین انسان نمیسازد. دین، خود آگاهی آدمی است که یا هنوز به خود دست نیافته است و یا باز خود را گم کرده است. دین عامل ازخودبیگانگی است. (مارکس، کارل، خانواده مقدس)
زیگموند فروید مبتکر مکتب روانکاوی، برآنست که اندیشههای دینی اموری غیرواقعی و باطلند و ارتباطی با خدا یا خدایان ندارند. دین عاملی اصیل در رفتار و تفکر آدمی نیست، بلکه محصول غیرمستقیم گرفتاریهای روانشناختی انسان است. دین «عوامل ممنوع» میسازد زیرا ذهن انسان این ممنوعیت را میپذیرد. بنابراین، دین نه واقعیتی فی نفسه و در خود، بلکه ظهور و بیان چیزی دیگر است. دین در دیدگاه فروید محصول روان نژندی و بیماری عصبی انسان است که به نوبه خود در نتیجه فشارهای داخلی مانند غرایز و حالات درونی، به ویژه تمایلات جنسی و نیز اجبار خارجی مانند تمدن و آزار و اذیت دیگران و حوادث طبیعی، وارد روان انسان میگردد. دین نوعی روان رنجوری است که در گذشته کودکی انسان ریشه داشته و از «عقده اُدیپ» ناشی میشود و به عبارت دیگر، هم چون علم و هنر، محصول سرکوب غریزه جنسی به ویژه در دوران کودکی است. (فروید، زیگموند، آینده یک پندار)
بر اساس نظر میرچاد الیاده، متخصص تاریخ دین، دین از تقسیم امور به مقدس و نامقدس (= دنیوی) آغاز میگردد. امور مقدس به ساحت فوق طبیعت تعلق دارند و امر فوق العاده، خطیر، ابدی، پرتوان، مسلط و سرشار از نیرو پنداشته میشوند و انسان در مواجهه با آنها احساس میکند که با چیزی متعلق به جهانِ دیگر تماس گرفته است که با واقعیات عادی زندگی تفاوت دارد. در صورتی که امور غیرمقدس این خاصیت را نداشته و به همین امور روزانه و نیازها و دل مشغولیهای آن تعلق دارند. او میگوید: «بنابراین شهود امر مقدس، هر چند پنهان، منکوب و یا مبهم، همواره یک وجه ماندگارِ اندیشه و عمل انسانی است.». الیاده برآنست که نقش دین این است که شرایط روبرو شدن با «قدسی» را ایجاد نموده و «ارتقا» بخشد. در نگاه او، دین آدمی را از شرایط هستی دنیوی و تاریخیاش بیرون آورده و وجود او را به جهانی با کیفیتی دیگرگون و عالمی ذاتاً متفاوت، متعالی و مقدس فرا میافکند. (الیاده، میرچا، مقدس و نامقدس).
ماکس وبر در کتاب «اخلاق پروتستانی و روحیه سرمایه داری» نگرش کالون را الهام بخش اقتصاد میداند و اهمیت کار و ثروت را نتیجه این اخلاق دینی میداند. او روایت «افسون زدایی از جهان» را میسازد و معتقد است که درک آینده دین را نمیتوان از تعبیر تنشهای بین سیاست و مذهب، دولت و کلیساها جدا کرد، زیرا آنها به طور متناقضی، بینابینی هایی را ایجاد کردهاند که در آن افراد توانستهاند با وجود دین، آزادی خود را بسازند و زندگی خود را دوباره تعریف کنند. ماکس وبر اسلام را فاقد اخلاق الهام دانسته و اسلام را دینی معطوف به جهان آخرت میداند که نمیتواند به سازماندهی زندگی این جهانی پیروان بپردازد
هانس ژوآس با مطرح کردن دوباره مسئله دین و امر مقدس در جوامع معاصر، نظریه استاندارد سکولاریزاسیون مبنی براینکه وزنه پدیده دین کاهش مییابد و محو میشود را مورد تردید و انتقاد قرار میدهد. جهت انتقاد به افکار ساده لوحانه، ابتدا لازم بود که باستانشناسی تاریخ ادیان و یا شاخههایی دیگر مانند جامعهشناسی ادیان، انسانشناسی، و غیره، صورت گیرد. به گفته هانس ژوآس در کتاب «قدرتهای امر مقدس»، این باستان شناسی نظریههای دینی و پراتیکهای آئینی اجازه میدهد تا پس از بازخوانی ماکس وبر و «افسونزدایی» معروف او، به «جایگزین» فکری دیگری برسیم و متوجه بشویم که تاریخ و تاریخ ادیان به دور از هرگونه تحول خطی، آشکار میشود. به بیان دیگر پدیده دین براحتی خاموش نمیشود بلکه رفت و برگشتها همیشه روی میدهد. دین عقب رانده شده دوباره میتواند حالت تهاجمی بگیرد
اسلام یک مجموعه بسته از احکام مقدس است که ادعا میشود اجرای آنها بنده را به الله و بهشت نزدیک میکند. این دین طوماری از ممنوعیتها و امور کفر دارد که بنده را میترساند و او را به اطاعت و بندگی وادار میکند. اسلام در قرآن مرتب ایجاد ترس و وحشت میکند و در انسان «وحشت زده»، لذت سکس با حوری و غلمان و بهشت جاویدان را تحریک میکند. انسان «اسلامی شده» خود را مغرور میداند زیرا بخاطر فلاکت و بی فرهنگی، غرور خود را از دست داده و غرور الله او را خشنود میکند. غرور او کاذب و خودفریبی است
شیعه گری که بر اساس اختلاف خانوادگی و قبیلهای عرب بوجود میآید، در طول تاریخ توسط مردمان گوناگون از جمله ایرانیان ساخته میشود و قدرتهای سیاسی با ثروت کلان و ماشین ایدئولوژیک ملاباشیها و حوزویها، آنرا توسعه داده و تبدیل به ابزار قدرت خود میکنند. خرافه پرستی، جعلیات، دروغپردازی، گزافه گوئی، مهدویت گرایی، خدعه، تقیه، عرفان گرایی، ایدئولوژی شهادت، نفرت علیه زندگی، سکس گرایی افراطی، سیاست زدگی، عناصر ساختاری مذهب دوازده امامی را تشکیل میدهند. این مذهب افراد را از دنیا بریده، مرگ پرستی و اندوه پرستی را در ذهن و روان انسان مستولی نموده و استقلال شخصیتی و خردگرایی را در فرد ویران میسازد. امام پرستی و نذر در نزد امامزادهها و انتظار معجزه آنها، افراد را به پست ترین نقطه سوق میدهد. انسان به انگلی بی خاصیت تبدیل میشود و با شیفتگی برای نجات در انتظار مهدی میماند. به سبب شیعه گری و استبدادزدگی، انسان ایرانی مسخ شده و از تاریخ و زبان و فرهنگ خود دور شده و در دوران مدرنیته و اومانیسم، به سمبول ارتجاع و عقب ماندگی تبدیل میگردد. اسلام با توتالیتاریسم سیاسی درهم آمیخته و کارخانه برده سازی برپاست. در کنار بردگان انسانهایی هستند که نمیخواهند غرق شوند. انسان ایرانی باعتبار فرهنگ و تاریخ پیشا اسلامی، فرهنگ شعریاش و تلاشش در دنیای مدرن، روزنههای امیدبخشی را همیشه بوجود آورده است. درد کلان جامعه طاعون اسلام است. اسلام بیماری مهلک ماست. هم اکنون بیماری مهلک ساختاری را باید دفع کرد. ما میخواهیم زندگی کنیم
جلال ایجادی
جامعه شناس، دانشگاه فرانسه
انگار که هر چه هست در عالم نیست, پندار که هرچه نیست در عالم هست
خدایا خداوندا زنان را چە زیبا آفریدی ،بالای نافشان دو پستان، پایین نافشان گلستان، اگر بلبل بیفتد در گلستان، نمی داند بهار است یا زمستان
به منظور کمک به پایان دادن به عقب ماندگی جامعه از صف مقدم پیشرفت علمی و صنعتی و فرهنگی در جهان امروز و برای کمک به بهره مند شدن توده مردم ایران از مواهب این پیشرفت ها و امکان شرکت مستقیم تر و فعالانه تر آنها در حیات علمی و فرهنگی جهان معاصر، الفبای رسمی زبان فارسی باید طی یک برنامه سنجیده به الفبای لاتین تغییر کند
سمینار در استکهلم سوئد با عنوان پیشنهاد مهم و جدی برای قانونی کردن مصرف گوشت انسان بە منظور نجات محیط زیست و بهبود آب و هوا در جهان
در طی هفتەی جاری نمایشگاه گاسترو سامیت در بارەی غذای آیندە در مرکز دائمی ی نمایشگاه های استکهلم در جریان است.این نمایشگاه بزرگ بین المللی بە چالش تهیەی غذا در آیندە برای میلیارد ها انسانی می پردازد کە بە تعدادش مرتبا افزودە می شود در حالی کە منابع زمین رو بە کاهش و حتی نابودی است
یکی از سمینار هایی کە در خلال این نمایشگاه توجە زیادی را بە خود جلب کرد پیشنهاد مصرف گوشت انسان در آیندە برای نجات آب و هوا و منابع کرەی زمین بود.این سمینار توسط پروفسور مگنوس سودر لوند کارشناس امور رفتاری ارائە شد کە معتقد است اگر چە اندیشیدن بە مصرف گوشت انسان در امروز عکس العملی انزجار آمیز در میان اکثر افراد بر می انگیزد، اما انسان در آیندە برای بقای خود مجبور خواهد شد کە زیر هر سنگی را برای یافتن منابع غذایی اش جستجو کند، از جملە استفادە از گوشت انسان بعنوان یک منبع غذایی
این پروفسور رفتار های انسانی می گوید کە سە عامل باعث می شود کە مصرف گوشت انسان بە ویژە در دنیای غرب بە یک تابو تبدید شود
نخست اینکە برای مصرف گوشت یک انسان وی طبیعتا می بایست یک انسان مردە باشد و افراد مردە اصولا یک تابو هستند،هر چند انسان ها از ابتدای تاریخ تا کنون بصورت وحشیانەای یکدیگر را بە قتل رساندەاند.تابوی دیگر حرمتی است کە انسان امروز برای جسد مردە قائل است.در واقع بە قتل رساندن یکدیگر را تحمل می کنیم اما بی حرمتی بە جسد یک انسان مردە را تاب نمی آوریم.عامل سوم این است کە انسان اصولا بە خوردن چیز هایی کە بصورت سنتی بە آن عادت ندارد با دید اکراه و انزجار می نگرد. این ها همە باعث می شود کە انسان ها از وارد شدن بە صنعت گوشت انسانی اجتناب کنند
مگنوس سودرلوند معتقد است کە در زمان ما متقاعد کردن انسان ها برای خوردن گوشت انسان با هدف نجات آب و هوا کار سادەای نخواهد بود اما اضافە می کند این از نقطە نظر تداوم محیط زیست بسیار مهم است کە آلترناتیو های مختلف غذایی برای آیندە مورد بحث و گفتگو قرار بگیرد
دیدم آقای پزشکیان در دانشگاه شریف به مناسبت روز دانشجو به جوانان و دانشجویان توصیه کرده که کتاب «انقلابهای هزارونهصدوهشتادونه» را بخوانند .من به عنوان مترجم این کتاب مطمئنم که کسی به این توصیه توجه نخواهد کرد و فروش این کتاب هم متاسفانه به شدت پایین خواهد آمد و مترجم و ناشر ضرر مادی خواهند دید...بله شکاف حکومت-ملت چنان عمیق است که مقامات حکومتی هر چه بگویند مردم خلاف آن را انجام میدهند
من در همه این سالها متهم شدم که سرنوشت جمهوری اسلامی را با سرنوشت شوروی مقایسه میکنم بدون اینکه توجه کنم این دو کشور با یکدیگر تفاوتهای زیادی دارند.حالا جالب است فردی که عنوان «ریاست جمهوری» این کشور را یدک میکشد نیز نظری مشابه من دارد و سرنوشت جمهوری اسلامی را با سرنوشت شوروی مقایسه میکند.دیدم آقای پزشکیان در مصاحبهای درباره همین کتاب گفته است:«این کتاب تاریخ شکستهای اتحادیههای منطقهای را بررسی کرده.این شکستها عمدتا به خاطر رفتارهای غلط و تمامیتخواهانهای بود که احزاب داشتند...در سرنوشت دیکتاتورها ،تمامیتخواهان و آدمهایی که غیرخودشان هیچ کسی را قبول ندارند و فکر میکنند عقل مطلقند و بقیه هیچ،درسهای بسیاری وجود دارد
من جای آقای پزشکیان بودم یک نسخه از کتاب را به آقای خامنهای میدادم که مطالعه کند.البته الان یک کمی دیر شده برای کتاب خواندن و درس گرفتن.کتابی که من ترجمه کردم درباره فروپاشی یک امپراتوری بزرگ در اروپای شرقی است و تقریبا عین همین حوادث ،البته در ابعادی بسیار کوچکتر،برای امپراتوری شیعی جمهوری اسلامی در همین چند ماه گذشته رخ داده است.فکر نمیکنم دیگر فرصتی برای درس گرفتن باقی مانده باشد.به جناب پزشکیان عرض میکنم که آقای خامنهای این مملکت را چنان ریلگذاری کرده که هیچ اصلاح یا تغییر مسیری امکانپذیر نیست .این قطار تا ایستگاه آخر خواهد رفت و همه ما را هم با خود خواهد برد .و البته من از شما که ظاهراً انسان کتابخوانی هستید متعجبم که با این همه اطلاعات و آگاهیهای قبلی چطور حاضر شدید خودتان را نامزد ریاستجمهوری در چنین نظام رو به زوالی بکنید؟مگر در کتاب «انقلابهای...» نخواندید که نظامهای دیکتاتوری چه آخر و عاقبتی پیدا کردند؟
کوردی/فارسی
چلەمین ساڵڕۆژی تیربارانی شەهلا و نەسرین کەعبی
بەرەبەیانی ڕۆژی ۷ی خەرمانانی ۱۳٥۹ مەیدانی تیربارانی زیندانی سنە دۆاساتەکانی پێش ئێعدام
نەسرین: چاوکانی من مەبەستن
شەهلا: بەڵام چاوەکانی من ببستن
مەعموری ئێعدام: تۆ دەترسی وا دەتهەوێ چاوەکانت ببستین
شەهلا: نە، من تەنیا نامهەوێ مەرگی خوشکەکەم ببینم
نەسرین: چاوەکانی منیش ببستن
دوو خوشک، دوو پەرەستار، دوو مرۆڤ و له یەکەمین ژنانی قوربانی جەهل و تاریکی و جەنایت که جگە له خزمەت به خەڵک هیچ تاۆانێکان نەبو و دڵڕەقانە و بێ ڕەحمانە تیرباران کران
❤️❤️🤍🤍☀️🤍🤍💚💚✌️🌍
رۆحیان شاد و لە جیهانی شاراوەدا جێگەیان بەهەشتی بەرین و ئەبەدی بێت
چهلمین سالروز اعدام شهلا و نسرین کعبی
نه فراموش می کنیم و نه می بخشیم
سحرگاه هفتم شهر یور ماه ۱۳٥۹ میدان تیرباران زندان سنندج، آخرین لحظات قبل از اعدام
نسرین : چشمان مرا نبندید
شهلا : اما چشمان مرا ببندید
مامور آتش : آها چون می ترسی
شهلا : نه، نمی خواهم مرگ خواهرم را ببینم
نسرین : پس چشمان مرا هم ببندید
دو خواهر، دو پرستار، دو انسان و از اولین زنان قربانی سیاهی و جهل و جنایت, که "جرمی" جز خدمت به مردم خود نداشتند, بیرحمانه و کوردلانه به جوخەهای اعدام سپرده شدند
رویدادهای ۷ اکتبر و پس از آن نشان داد که هر دو رویکرد دکترین پیرامونی و دکترین پیرامونی معکوس که شامل معامله و تعامل با کشورهای عربی و کشورهای غیر عرب مسلمان بوده است میتواند تا چه اندازه شکننده باشد
اکنون اسراییل بە دکترین پیرامونی با یک تغییر نگاە بزرگ بازگشتە است
بەجای بازیگران دولتی ایران و ترکیە، اکنون بازیگران نیمە دولتی (دو اقلیم کوردستانی در عراق و سوریە) و بازیگران غیر دولتی کورد (احزاب کوردستانی و تودە مردم هویت خواە کورد) در ترکیە و ایران، و نیز دروزی های کورد تبار، محور استراتژی پیرامونی هستند
درست است کە سیاست پیرامونی معکوس اکنون می تواند با اعراب در پیمان ابراهیم، تقویت شود اما رویکرد پیرامونی (و شاید پیرامون پیرامونی) همچنان می تواند در مورد رقبایی بە نام ترکیە و ایران، موثر بیفتد بە ویژە آنکە مسالە کوردها با آنکارا و تهران، همچنان بزرگترین بحران امنیت ملی برای این دو کشور بودە و نە تنها حل ناشدە باقی ماندە است بلکە خواست عمومی کوردها اکنون کاملا هویت محور و در مسیر گسست با رویکردهای کاملا مرکز گریز است
کوردها می توانند و بزرگترین متحد طبیعی اسراییل هستند
نابێ دوژمن نەفرین بکەین، دەبێ بیناسین
- پەندێکی کۆنی چینی -
ئەم پەندە کە بە دڵنیاییەوە قسەی فیلسووفێکە لە سەرەتادا، ساکار دەنوێنێ. بەڵام ئەوەندە قووڵە کە یەکانگیرە لەگەڵ زانستی سایکۆلۆژی، مرۆڤناسی و تەنانەت ستراتیژیی سەربازیش دا
En kommune er et geografisk avgrenset område som utgjør en egen politisk og administrativ enhet innen en statsdannelse... En kommune har delvis selvstyre i saker som gjelder området..Ordet kommune er lånt fra fransk commun, som igjen er dannet av det latinske communis, som betyr «felles>>
میتوان انواع گوناگونی از امیدهای معقول داشت، همان انواع معمولی، واقعبینانه و عمداً مبهمِ امید اجتماعی که فیلسوف افلاطونستیزی مثل ریچارد رورتی از آنها سخن میگفت. اما مادامی که این امیدها واقعبینانه نباشند، به آرمانخواهیِ مبتنی بر امیدِ کورکورانه (و در نتیجه نومیدکننده) خواهند انجامید وقتی امیدِمان بر باد میرود گرفتار یأس و ناامیدی میشویم. اگر از امید دست برداریم، ممکن است از یأس و ناامیدی هم نجات یابیم
یامتحد شو، یا بمیر. یا یەکگرتوو بە، یا بمرە. بنیامین فڕانکلین
Why Monarchy Should Be Abolished
Published online by Cambridge University Press:11.09. 2023
Abstract
Monarchy is a form of government that, roughly, dictates that the right to rule is inherited by birth by a single ruler. But monarchy (absolute or constitutional) breaches fundamental moral principles that undergird representative democracy, such as basic moral equality, dignity and desert. Simply put, the monarchs (and their family) are treated as morally superior to ordinary citizens and as a result ordinary citizens are treated in an unfair and undignified manner. For example, monarchs are respected, enjoy dignity, income, opportunity, public office and exalted social status just because of their inherited office, which is due to the mere historical accident of family lineage. Hence, we have good moral reason to abolish monarchy. Finally, I briefly reply to the pragmatic argument for constitutional monarchy, namely, the argument that monarchy can be allowed to play a largely ceremonial role in the context of democracy because it is beneficial for the function of society. As I argue, societies run by presidential democracies can function equally well and, what is more, no matter what the pragmatic reasons for constitutional monarchy are, we still have stronger moral reasons against it. Therefore, it should be abolished..
گر برفلکم دست بدی چون یزدان ,برداشتمی من این فلک را ز میان ,از نو فلکی دگر چنان ساختمی ,کآزاده به کام خود رسیدی آسان ,گر کار فلک به عدل سنجیده بدی ,احوال فلک جمله پسندیده بدی ,ور عدل بدی به کارها در گردون, کی خاطر اهل فضل، رنجیده بدی
آقاى پهلوى حد خود بشناسيد، ممالك محروسه ايران صاحب دارد
نویسنده: فعالان سیاسی
در گير ودار احتمال حمله خارجى به ايران، آقاى رضا پهلوى پيامى به زبان انگليسى و با زير نويس عربى منتشر كرده است. ايشان مى كوشد فرصت طلبانه از تنگنايى كه براى رژيم خودكامه جمهورى اسلامى پيش آمده سوء استفاده كند و حمايت كشورهاى منطقه - به ويژه كشورهاى عربى - را به دست آورد تا خودرا بر مسند قدرت بنشاند. او در سخنان خود، از بهره بردارى "مستبدان" رژيم كنونى ايران از ناسيوناليسم ايرانى در رويارويى هاى اخير، ناخشنود و از شوونيسم اين رژيم انتقاد مى كند. از گذار به دموكراسى صحبت مى كند و قول مى دهد تا در صورت فروپاشى رژيم "ج ا ا" جلوى هرج و مرج را بگيرد. مردمان ايران، و به ويژه ملت هاى غير فارس كه تاريخ ايران را مى دانند، واقف اند كه بنياد استبداد در ايران طى صد سال گذشته توسط رضا شاه پدر بزرگ ايشان و در كودتا عليه قانون اساسى انقلاب مشروطه ريخته شد و سپس توسط پدر ايشان - محمد رضا پهلوى- در كودتا عليه دكتر مصدق ادامه يافت. ستم ملى عليه ملت هاى غير فارس نيز در عهد پدر بزرگ ايشان پى ريزى شد و "ج ا ا" ميراثدار آن است. گفتمان شووينيستى مبتنى بر ستيز با ملت هاى ناپارسى در عهد پهلوى اول و دوم در جامعه ايران رواج يافت و در عهد "ج ا ا" ادامه يافت. آقاى رضا پهلوى هيچگاه از رفتارهاى اين دو انتقاد نكرده است و اساسا هيچ اعتقادى به كمترين حقوق ملت ها در ايران ندارد
سخن از ستمكارى سياسى و فرهنگى و كشتار عرب ها، ترك ها، كردها، بلوچ ها، لرها و تركمن ها توسط دو شاه پهلوى مثنوى هفتاد من مى شود. اما جان كلام رضا پهلوى همان سخن واپسين اوست كه به بهانه جلوگيرى از هرج و مرج پس از فروپاشى رژيم بر زبان مى راند. تمام هم و غم او جلوگيرى از فروپاشى ساختار تك بنى دولت ملى پارسى است كه سبب اصلى تمركز آهنين و استبداد و پايمال شدن حقوق تاريخى ملت هاى درون ايران است. او اميدوار است در يك فرابند سازش با بخشى از بدنه نظامى حاكميت، ماموريت اسلاف خود را اجرا كند. اما ايشان بداند كه با افكار كنونى خود فقط مى تواند با ريختن خون هزاران عرب، ترك، كرد، تركمن، بلوچ، گيلك، طالش و مازنى، سلطه پدر مستبد خودرا دو باره احيا كند. خاك مملكت هاى سابق محروسه متعلق به ملت هاى كنونى است و ايشان هيچ حقى نسبت به آنها ندارد. او حتى منتخب همه مردم فارس نيست و در ميان نيروهاى جمهوريخواه و دموكرات نيز از مقبوليت برخوردار نيست ما امضا كنندگان اين بيانيه از ملل غير فارس مى خواهيم تا خودرا براى روز مبادا آماده كنند تا بار ديگر زنجيرهاى بردگى دولت-ملت استبدادى را بر گردنشان نياندازند.نيز از كشورهاى منطقه مى خواهيم، فريب گزافه گويى و فريبكارى ايشان را نخورند
نخستین بیان در مورد "مرگ خدا"
نیچه فارسی
"مرد دیوانه"
آیا نشنیده اید حکایت آن مرد دیوانه ای را که در روز روشن فانوسی برافروخت ، به میان بازار شتافت و پی در پی بانگ بر می آورد " در جستجوی خدایم! در جستجوی خدایم! چون در آن حال بسیاری از آنان که به خدا باور نداشتند به دورش حلقه زده بودند او بسیار مضحک می نمود .کسی پرسید آیا او گم شده است؟ دیگری پرسید آیا همچون کودکان راهش را گم کرده است؟ یا پنهان شده و از ما می ترسد؟ به سفری دراز رفته یا ترک دیار گفته است؟ سپس هیاهو کردند و خنده سر دادند
مرد دیوانه به میانشان پرید و چشم هایش را به آنها دوخت . بانگ زد خدا کجاست؟ من به شما خواهم گفت. ما او را کشته ایم، شما و من . همگی قاتلان اوییم.اما چگونه چنین کردیم؟ چگونه توانستیم دریا را تا آخرین جرعه بنوشیم؟ چه کسی به ما دستمالی داد تا تمام افق را پاک کنیم؟ چه می کردیم آن هنگام که این زمین را از بند خورشیدش رها می کردیم؟ اکنون کجا سرگردان است؟ اکنون ما دور از همه ی خورشید ها در کجا راه می پوییم؟ آیا بی وقفه در همه ی جهات ، در پس و پیش و پهلو غوطه ور نیستیم؟ آیا هنوز فراز و فرودی باقی مانده است؟ آیا ما در یک هیچی بی انتها آواره نیستیم؟ آیا نَفَس فضای تهی را احساس نمی کنیم؟ آیا سردتر نشده است؟ آیا شب دم به دم به ما نزدیک تر نمیشود؟ و آیا محتاج آن نیستیم که در صبحدم فانوس بر افروزیم؟ آیا هنوز هیچ چیز از سر و صدای گور کنانی که خدا را دفن می کنند نمی شنویم؟ آیا هنوز بوی تجزیه ی خدا را استشمام نمی کنید؟ آری خدایان نیز متلاشی می شوند. خدا مرده است . و مرده خواهد ماند . و ما او را کشته ایم
ما سرآمد قاتلان چگونه خود را آرامش خواهیم بخشید؟ مقدس ترین و با شکوه ترین دارایی جهان زیر چاقوهای ما جان سپرد : چه کس این خون را از دست های ما خواهد شست؟ کدام آب می تواند پاکیزه مان کند؟ چه آیین های کفاره و کدام بازی های مقدس را باید اختراع کنیم؟ اما آیا بزرگی این کار برای ما بیش از اندازه بزرگ نیست؟ آیا نباید خودمان بدل به خدایان شویم تا شایسته ی آن جلوه کنیم؟ هرگز عملی بزرگ تر از این نبوده است و هر آن کس که پس از ما زاده می شود ، به برکت این عمل به تاریخی برتر از همه ی تاریخ های تاکنون تعلق خواهد داشت
در اینجا مرد دیوانه ساکت شد و نگاهی دوباره به شنوندگانش انداخت ، آن ها نیز ساکت بودند و با حیرت به او می نگریستند . سرانجام او فانوس را بر زمین انداخت و فانوس تکه تکه و خاموش شد . سپس گفت: "بسیار زودهنگام آمده ام" هنوز زمان من فرا نرسیده است ... این حادثه ی شگفت انگیز هنوز در راه و سرگردان است و به گوش مردمان نرسیده است . رعد و برق نیازمند زمان است . نور ستارگان نیز : اعمال اگر چه انجام یافته ، اما برای دیده شدن و شنیده شدن محتاج زمان اند. این عمل از دور ترین ستارگان نیز دور تر است و با اینهمه آنها خود این عمل را انجام داده اند
بعدها نقل شد که در همان روز مرد دیوانه به زور وارد چند کلیسا شده و برای خداوند دعای آرامش ابدی خوانده است . وقتی که بیرونش رانده و از او باز خواست کردند همیشه فقط یک پاسخ گفته است: "آیا کلیساها(و مساجد) اکنون جز مدفن ها و گور هایی برای خداوندند؟
اتنیکی نامرئی به نام اتنیک فارس
گروه های اتنیکی، ملیت ها و ملت های ساکن در ایران برای نشان دادن تمایز و تفاوت خود از دیگران، از بخشهای هویتی متنوع و متفاوت استفاده می کنند. این طبقه بندی کردن هویت ها امری است طبیعی و نهفته در بطن و ساختار زبانها، اما هنگامی کە دولت و دستگاە اداری و قدرت حاکم در تایید و تعریف هویت ها دخالت می کند، آنگاە مسئلە ازمقوله زبانی خارج می شود و در حوزه نابرابری های اجتماعی قرار می گیرد. دخالت های مشخص گروه حاکم در حیطه زبان و فرهنگ، در چگونه تعریف شدن و چگونه تعریف کردن بخشهای متنوع هویتی و صاحبان هویت های متنوع در صدە گذشته، جنبه ای تجاوزگرانه از نژادپرستی به خود گرفته است. تعریفی که از هویت اتنیک های غیرفارس در ادبیات و فرهنگ مسلط ایرانی یعنی در زبان و فرهنگ فارسی وجود دارد، متاثر از روابط قدرت حاکم با این فرهنگ و زبان در ترویج این دیدگاە است. این ترویج تا بجایی رسیدە است کە اتنیک فارس هویت خویش را هویتی پاک، مقدس، جهانی و برابر با ایرانیّت قلمداد میکند تا آنجا کە امروزە هویت زدایی در فرهنگ این اتنیک، کل جوامع و فرهنگهای دنیا را نیز در بر میگیرد. بسیاری از ما کە در خارج از ایران زندگی می کنیم و با ایرانیان در ارتباط هستیم قطعا شنیدەایم کە فرهنگ و زبان فارسی نسبت بە تمامی زبانها و فرهنگها ارجعیت دارد. در زمینە مزاح و طعنە نیز همگی میدانیم کە چە مزاحهایی (بی احترامی) بە دیگر ملتها می شود. حتی بعضی از هویت های اتنیکی را تا حد هویت حیوانی تقلیل دادەاند. البتە جای تاسف است کە تا حدودی در جا اندازی این هویت های حیوانی به جای هویت های انسانی از اعضای هویتهای دیگر هم کە خود هویتی در زیر سلطە هستند استفادە میشود. در اینجا می توان بە هویت حیوانی خر در مورد ترکها و تازی در مورد عرب ها اشارە کرد
آنتونیو گرامشی نظریهپرداز مارکسیست، از رهبران و بنیانگذاران حزب کمونیست ایتالیا در زمینهٔ تئوریزه کردن مفاهیم کلیدی همچون هژمونی (چیرەگی خواهی)، بنیان، روبنا و جنگ قدرت بە این مورد بە خوبی اشارە کردە است کە چگونه جنبه های سیاسی نظامی و اقتصادی قدرت با جنبه های فرهنگی و زبانی همراە می شوند و از طریق جامعه مدنی، سیستم های تعلیم و تربیت، ادبیات رسمی و غیررسمی، و رسانه های عمومی در استقرار و استحکام هویت گروه حاکم به مثابه هویتی غالب، طبیعی، عاری از عیب و نقص و کاملا صحیح خود را استقرار می دهند
مسئلەایی دیگر کە بە این چیرەگی خواهی دامن می زند مزیت نامرئی بودن اتنیک قدرت است. همە ما این گفتە را بارها در مباحثهای میان طرفداران چیرەگی خواهی و حق طلبهای ملیتهای ساکن ایران از طرفدارن چیرەگی خواهی و هژمونی گرای فارس شنیدەایم کە “چە کسی گفته ملتی و یا خلقی به نام خلق فارس وجود دارد؟”، “اصلا فارس یعنی چی و فارس بودن چه مشخصاتی دارد؟، “همە ما ایرانی هستیم”، “فارس ملت نیست و قرارداد دیرینە مابین ملتهای ساکن ایران است کە زبان فارسی را بە عنوان زبان مشترک انتخاب کردە است
میشل فوکو، فیلسوف، تاریخدان و متفکر معاصر فرانسوی در بحث “میکروسکوپ قدرت” در تجزیه و تحلیل جنبه های نامرئی و مرئی قدرت، مثال جالبی از برج های دیده بانی در زندان های مدرن دارد. او می گوید آنکه در برج دیده بانی نشسته است، همه را می بیند، ولی خود قابل رؤیت نیست. قدرت دیدەبان و دستگاە اداری زندان چنان در جان و روان زندانی چنگ انداخته که زندانی بی آنکه حاکم و زندانبان را ببیند، اوامر او را اطاعت می کند. زندانبان در واقع، به واسطه تارهای نامرئی قدرت، بر جان و تن زندانی حکم می راند. او در بخش دیگری مینویسد که قدرت می باید قابل رؤیت باشد ولی قابل شناسایی نباشد. قدرت، چیرەگی و عظمت خودش را پیشاپیش در ساختار فیزیکی زندان، در هیبت حصارها، برج و باروها و سلول های انفرادی زندان، در چهره ماموران و زندانبانان و بازجویان متعدد، و نیز در بیچارەگی و درماندگی زندانیان، در جان و تن زندانی حک کرده است. به تعبیر فوکو، حتی اگر کسی در برج دیده بانی حضور هم نداشته باشد، زندانی حضور و وجود قدرت را با گوشت و پوست خود احساس می کند
فردینان دو سوسور در بررسی زبانشناسی از جنبهٔ همزمانی در مطالعات زبانشناسانە خود می نویسد کە هویتها چه در مورد اشخاص و چه در مورد اشیاء در رابطه با همدیگر و یا دیگران تعریف می شوند او زن را هم به لحاظ لغوی، هم به لحاظ مفهومی و هویتی، در رابطه با مرد تعریف می کند، سیاه در رابطه با سفید تعریف می شود. او می گوید این اصل در تمام ابعاد دیگر نیز صادق می باشد در همین حال لئوی اشتراوس با استفادە از همین تئوری در بخش هویتی بە شکل آکادمیک در مطالعات انسانشناسانه و جامعه شناختی خود به کاربرد ”موقعیت های رابطه دارانه“در شکل گیری آداب و رسوم اجتماعی درهویت های جمعی و فردی اشارە می کند. یعنی، همان طوری که دو سوسو نشان داد مثلا زن در رابطه با مرد، ماه در رابطه با خورشید تعریف می شود، لئوی اشتراوس نشان داد که چگونه اتنیک در ارتباط با دیگر اتنیکها تشریح می شود. نتیجه کلی که در جامعه شناسی از مشاهدات دوسوسو و اشتراوس گرفته میشود این است کە همانگاە کە هویت ها جنبه رابطه دارانه و متقابل دارند در رابطه با یکدیگر می توانند تعریف شوند و بە این نتیجە رسیدند کە تعریف های هویتی رابطه ای مستقیم و تنگاتنگ با قدرت حاکم دارند. یعنی گروه هایی که تسلط بر زبان و مکانیزم های زبانی فرهنگی را دارا می باشند در ابتدا موازین گفتمان را تعیین و هویت خود را کە از موقعیتی برتربرخوردار است بر دیگر هویتها هژمونی پردازی می کند و در انتها هویتهای دیگر را از موضعی کمتر و یا نارساتر تعریف می کند
نامرئی بودن اتنیک فارس شباهت زیادی بە بحث میکروسکوپ قدرت دارد در واقع اتنیکهای زیر سلطەایی کە کنترل می شوند، کنترل کننده و یا واضحتر بیان کنم هژمونی پردازان اتنیک فارس را نمی بینند. اتنیکی کە اتنیکهای دیگر ایرانی را تعریف و تحریف میکند قابل مشاهدە برای آنها نیست. گاە این اتنیک در هیبت نژاد برتر آریا، گاە در ایران باستان، گاە بە نام حکومت و بیشتر بە نام ملت ایران پدیدار میشود. در واقع اتنیک فارس قدرتش را در نامریی بودن خود افزایش می دهد. چرا کە نامریی بودن آن اتنیک میتواند در ادغام شدن اعضای دیگر اتنیکها بە صف خود بسیار موثر باشد و درهمان حال استقامت دیگر اتنیکها را نیز در هم بشکند چرا کە اتنیکهای دیگر نمی دانند در مقابل آنها کیست و با چە اتنیکی در تعامل هستند. در عین حال هر لحظە اعضای تازە نفس سر شکستە از دیگر اتنیکها نیز بە اتنیک قدرت می پیوندند و از حامیان سر سخت همان هژمونی گرایی اتنیک قدرت می شوند
سال ۲۰۲۵ سال آزادی ی ایران و سال ۲۰۲۷ سال استقلال کوردستان خواهد بود..ساڵی ۲۰۲٥ ساڵی ئازادی ئێران و ساڵی ۲۰۲۷ ساڵی سەربەخۆیی کوردستان دەبێت..استاد مدال هیوای گرامی یه پرسشی دارم ، در حال حاضر قوم کرد در ۴ کشور مستقل پراکندگی دارند ، اینکه انشا الله تبدیل به یک کشور مستقل بشوند و از این چهار کشور ایران ، ترکیه ، عراق و سوریه جدا بشوند و تشکیل کشور مستقل بدهند چه جوری انجام پذیر میباشد ؟ این برای من سوال شده و جوابی برای آن پیدا نمیکنم ، لطفا راهنمایی بفرمایید ، آیا بدون درگیری و خونریزی شدنی است ؟ و این چند کشور اجازه به تجزیه بخشی از سرزمین خود و تمایل به دادن استقلال به کردها هستن ؟ و اگر چنین شود به نظر حضرتعالی بقیه اقوام مثل بلوچ که در افغانستان و پاکستان و ایران زندگی میکنند هم بخواهند کشور بلوچستان درست کنند و ترکمنها که در سه کشور پراکندگی دارند هم به همین صورت و آذریها که در دو کشور هستند به همین منوال و الباقی نژادها و اقوام ، آیا دنیا یک چنین چیزی را بر میتابد ،؟ و آیا اگر اینچنین شود این کشورهای نوپا و تازه تاسیس در خطر تهاجم قدرتهای جهانی قرار نمیگیرند ؟ و سوالهای بیشمار دیگر ، که بعد از جواب حکیمانه شما مطرح میکنم ، ممنون از شما دوست گرانقدر و عزیز جان...یه مطلب کوتاه که نظر شخصی میباشد ، قبلاً هم اشاره شده ، صرفا جهت یادآوری ، تمدن ایرانی که مایه افتخار داخلی و خارجی میباشد ، از همزیستی اقوام کرد، لر، عرب، گیلک ، بلوچ، فارس، ترکمن، پارتیا یا خراسانی، مازنی، اذری، لک، و زیر مجموعه های بیشمار این عزیزان که سالها در صلح با هم این تمدن بزرگ را پدیدار کردن ، بهتر نیست همه در راستای اتحاد و برادری بیشتر قدم بردارند و در راستای یکی شدن زیر یک پرچم واحد گام بردارند و برای ابر قدرت شدن و احیای امپراطوری تلاش کنند و دوباره به بزرگی سابق که تا ۲۰۰ سال پیش برقرار بود برسیم ، و در راهی که استعمارگران برای تجزیه و به ضعف کشاندن امپراطوری طی این سالها برداشتند قدم نگذاریم و آب به آسیاب دشمن نریزیم ، آرزوی انگلستان و روسیه تجزیه و نفاق و جدایی اقوام این سرزمین کهن و تاریخی و به ضعف کشاندن اقوام عزیز ایران است ، لطفا کمی تفکر..فدات, دوست قدیمیت رامین..دوست گرانمایه و سخن سنج من, سپاس از طرح پرسش متین و خوبتون, من با شما همدل و هم نظرم, جمهوری دموکراتیک و فدرال و لائیک و قانونمدار ایران آزاد و آباد نهایت آرزومندیه من است, همانند آمریکا و اروپا اتحادیه ی خاورمیانه ی دموکراتیک تشکیل می شود, درود و احترام و فدات رامین جان
تهران تهدید کرد تلآویو را هیروشیمایی کند
پوستر تلوشیما
بیلبوردی در تهران با پس زمینه یک انفجار اتمی کلمه "تلوشیما" را نشان می دهد که لغت تل آویو و هیروشیما را با هم ادغام کرده است
تکامل تاریخی اجداد آدمی
زمین شناسان بر اساس فسیل های کشف شده و مطالعات دیرینه شناسی عمر حیات را در چند دوره تقسیم می کنند:« قدیمی ترین این دوران، پرکامبرین نام دارد. این دوران که پیش از حیات نیز نامیده می شود، از4500 تا 543 میلیون سال پیش را شامل می شود و به تنهایی بیش از 88% تاریخ زمین را دربرمی گیرد. نخستین نشانه های حیات سلولی در اواخر این دوره شکل گرفته است. پس از این دوران، پالئوزیک (دیرینه زیستی) آغاز شد که خود شامل شش زیر دوره کامبرین، اُردوویسین، سیلورین، دِوونین،کربونیفر و پرمین بود و از 543 تا 248 میلیون سال پیش را شامل می شود و حدود 6% تاریخ زندگی زمین را تشکیل می دهد. دوران مزوزوئیک (میانه زیستی) نیز که شامل سه زیر دوره تریاس، ژوراسیک و کرتاسه بود از 248 تا 65 میلیون سال پیش طول کشید و حدود 4% تاریخ زمین را تشکیل می داد. دوران سنوزوئیک (نو زیستی) نیز شامل دو دوره کوآترنری و ترشیاری بود و از 65 میلیون سال پیش تاکنون طول کشیده است. این زمان 65 میلیون سال کمتر از2% سن زمین را در برمی گیرد
اولین پستانداران در دوره ژوراسیک (حدود 160 میلیون سال قبل) ظاهر و رویت شده اند.در حدود 50 میلیون سال پیش نیز گونه جدیدی از پستانداران به نام نُخُستی ها ظاهر شدند. اجداد این گونه، موجوداتی بودند که به دلیل فرگشت در پنجه هایشان، قادر به گرفتن شاخه ها و بالا رفتن از درخت شدند. هم چنین از آنجا که گودی چشمهای این موجودات، در جلوی سرشان واقع بودند، به مرور امکان دید دو چشمی و مشاهده سه بعدی و دقیق اجسام را پیدا کردند.تکامل انسان را باید از این گونه جانوری دانست، جفت دارانی که نسل مشترک میمون ها، کپی ها و انسان ها هستند. این موجودات در 50 میلیون سال پیش و در دوره پالئوسن از آمریکای شمالی حرکت و در آفریقا و آسیا پراکنده شدند: « احتمال دارد که از حشره خواران درخت زی اشتقاق یافته و در اوایل دوران سوم تنوع حاصل کرده باشند.نخستی ها راسته ای از جانوران پستاندار هستند که خود به چهار خانواده هومونیدها، میمون های دنیای قدیم، میمون های دنیای جدید و نیز میمون های پوزه دار لمور تقسیم می شوند. انسان ها به همراه کپی ها (شامپانزه،گوریل، اورانگوتان و گیبون) در خانواده هومونیدها جای می گیرند. شاخه هومونیدها حدود 50 میلیون سال پیش از دیگر نخستی ها جدا شد و بعدها خود این شاخه به گروه های کوچک تر تقسیم گردیدند.نخستی سانان ظاهری به مانند سنجاب داشته اند شاخصه اصلی آنها پنجه هایشان بوده که به آنان قدرت می داده است غذا را محکم نگه داشته و از آن استفاده کنند به نظر می رسد توانائی بهره گیری انسان از دستان خود را باید حاصل تکامل این دوره دانست. این گونه های حیوانی بر روی درخت زندگی می کرده اند و سیستم بینائی آنان به انسان نزدیک بوده این موجودات اجتماعی و آداب زندگی خود را به فرزندانشان آموزش می داده اند. منبع غذائی نخستی ها میوه ها، شیره گل ها و شاخ و برگ درختان بوده است
«در این دوره همچنین نُخُستی ها طی فرگشت های متوالی به چند خانواده (میمونها، لمورها و هومونیدها) تقسیم شدند.40 میلیون سال بعد، گونه ای از هومونیدها که انسان نما ( با نام علمی استرالوپتیکوس) نامیده می شدند، توانستند به مرور روی دوپا راه بروند. این موجودات که صاحب هوش بیشتری شده بودند، از خانواده هومونیدها جدا شدند و شاخه جدیدی تشکیل دادند».اولین انسان نما با 35 میلیون سال قدمت ... که خیلی هم زیبا نیست و هنوز هم در جنگل زندگی می کرده است می باشد.تکامل در نخستی ها در حدود 20 میلیون سال پیش به گروه تازه ای از موجودات منتهی شد که با نام گیبون شناخته می شوند، این جانداران دراز دست بوده و به چهار سرده: هیلوبات، هولاک، نوماسکوس، سیامانگ تقسیم می شوند. گیبون ها نیز به مانند اجداد خود اجتماعی بوده و در جامعه گیبونی زندگی می کرده اند.کپی بزرگ (انسان سایان) که شامل اورانگوتان ها، شامپانزه ها و تبار انسانی است در حدود 20 میلیون سال پیش از گیبون ها جدا شده و تبار جدیدی را شکل می دهد، این تکامل نسلی هم چنان ادامه داشته تا در حدود 14 میلیون سال پیش اورانگوتان ها از خانواده انسان سایان جدا می شوند.جدا شدن اورانگوتان ها از تیره انسان سایان، خانواده بزرگ انسانیان را شکل می دهد که در بر دارنده سه سرده انسان، گوریل و شامپانزه بوده است.در حدود 8 میلیون سال پیش آخرین نسل مشترک انسان با شامپانزه و گوریل ها با عنوان ساحل مردم و اررین توگنی تکامل می یابند:« انشقاق در واقع 6 الی 8 میلیون سال قبل روی داده است. آخرین یافته ها و نتایج که از طریق روش های گوناگون به دست آمده اند، همین تاریخ را تایید می کنند»بر اساس آزمایشات و بررسی دقیق دیرینه شناسان بر روی فسیل ها ( از جمله شکل جمجمه، چیدمان دندان ها، آثار کشف شده از باقیمانده غذاها در معده انسان نماها و نیز محل کشف فسیل ها) دریافته اند که در حدود 6 میلیون سال پیش، شاخە هایی از هومونیدها که در بخش شرقی آفریقا زندگی می کردند، به دلایلی چون کاهش درختان جنگل و به دنبال آن کاهش میوه ها مجبور به پایین آمدن از شاخه درختان و جستجوی غذا بر روی زمین شده اند. در این میان، برخی از این گونه های فرگشت یافته که توانایی خوردن گوشت حیوانات کوچک، دویدن بر روی دوپا و فرار سریع از دست دشمنان گوشتخوار و بالا رفتن دوباره از درختان را داشتند، توانستند به بقا و تولید مثل خود ادامه دهند. به مرور و گذشت چند میلیون سال، این گونه هومونیدها به آردی پتکوس Ardipithecus (به معنی میمون های زمینی) تبدیل شدند. اردی پتکوس ها قدیمی ترین اجداد انسان ها محسوب می شوند.آنها گرچه تفاوت اندکی با شامپانزه های کنونی داشتند، اما اسکلت بدنشان طوری بود که می توانستند برای مدت کوتاهی روی دوپا راه بروند و حتی بدوند. همین امکان راه رفتن، سرآغازی بر جدایی گونه انسان نماهای قدیمی از خانواده هومونیدها گردید
این گونه های به ظاهر انسانی که می توانستند بر روی دو پا راه بروند نسل شان منقرض شده و از بین رفته است. در همین دوره تبار انسان از سرده انسان سایان جدا شده است: « در حدود 2 میلیون سال یعنی در ابتدای دوره کواترنری انسان نماها به گونه فرگشت یافته هوموها(انسان ها) تبدیل شدند».دوره کواترنری اغلب با پیدایش هوموها (انسان ها) مشخص می شود... در حدود 6 میلیون سال پیش، شاخە هایی از هومونیدها در سازگاری با تغییرات شرایط محیطی به سرعت فرگشت یافتند و به شاخه جدیدی تقسیم شدند. از این موجودات، فسیل هایی کشف شده است که شباهت آنها به اجداد شامپانزه ها را اثبات می کند. در حدود 4 میلیون سال پیش، شاخه آسترالوپیتکوس Australopithecus (کپی جنوبی) که نوعی انسان نمای قدیمی بودند، از گنجایش مغزی کمتر از 600 سی سی برخوردار بود، با این حال مغز آنها پیشرفته تر از شامپانزه های امروزی بود. در حدود 2 میلیون سال پیش گونه های جدیدی از این شاخه ها به نام هوموها (مانند هومو هابیلیس، هوموارگاستر و هومو ارکتوس) ظاهر شدند که از گنجایش مغز بیشتری برخوردار شدند. این شاخه ها سرانجام به هومو ساپینس(انسان امروزی) ختم شدند
تاکنون فسیل های متعددی از انواع آردی پتکوس ها کشف شده است که مشهورترین آنها آردی نام دارد. اردی کپی گونه منقرض شده دودمان انسان تبار است که در حدود 5 میلیون سال پیش در شرق آفریقا تکامل یافته، بر روی دو پا ایستاده و گام بر می داشته است...جنوبی کپی آسا گونه دیگر انسانی است که با توجه به شواهد موجود و بر اساس باور قدیمی، نسل انسان امروزی از این تیره است.اوسترالوپیتکوس(انسان ریخت جنوبی) نیز از خویشاوندان نزدیک آدمیان امروزی به حساب می آید و احتمال دارد که در زمره اجداد مستقیم جنس هومو باشد که ما نوع خودمان یعنی انسان هوشمند را نیز از آن جنس می دانیم.... قد آنها به 20/1 متر می رسید اما قائم می ایستادند.استرالوپیتکوس اساساً گیاه خوار بوده است دندان های نیش او از دندان های نیش انسان امروزی بزرگ تر بوده است و هم چنین دندان های آسیایش نیز بزرگ بوده اند ...استرالوپیتکوس می توانسته است روی دوپای خود راه برود اما ظاهراً هنوز هم روی درختان می زیسته و بسیاری از مشخصات بدنش مثل دست های بلندش او را از انسان های امروزی متمایز می ساختند ...گذر از مرحله ی شبه میمونی استرالوپیتکوس ها به مرحله ی جنس انسان رسماً مهم ترین رویداد در تاریخ انسان شدن بوده است .این انسان تبار در حدود 5/2 میلیون سال پیش می زیسته است برخی از گونه های آن عبارتند از : جنوبیکپی انامی، جنوبیکپی عفاری، جنوبیکپی آفریقایی، جنوبی کپی بحر الغزالی، جنوبی کپی گارهی، جنوبی کپی سدیبا
انسان ماهر و انسان گاتنگی در حدود 2 میلیون سال پیش از جنوبی کپی آسا جدا شده اند، آنان در شرق آفریقا می زیسته اند و توانستند نسبت به ساخت ابزار کار از سنگ و چوپ اقدام نمایند. انسان راست قامت گونه تکامل یافته تر از انسان ماهر است که قادر بوده بر روی پاهایش حرکت کند و از ابزار و وسائل خود ساخته استفاده نماید. این انسان نما به همراه انسان کارورز نخستین گونه های هستند که در اولین خروج از آفریقا به سوی آسیا و آفریقا مشارکت داشته اند...البته ذکر این نکته ضروری است که دو فرضیه در خصوص آغاز تکامل انسان امروزی مطرح می باشد گروهی معتقدند که انسان راست قامت از آفریقا خارج شده و در اروپا و آسیا پراکنده شده و گروهی دیگر اعتقاد دارند انسان کارورز از آفریقا خارج شده و سپس در اروپا به انسان راست قامت تبدیل شده است. به هر حال این خروج در حدود 8/1 تا 3/1 میلیون سال پیش روی داده است.نخستین نماینده از تبار آفریقایی ارکتوس دارای قدمتی بیش از 7/1 میلیون سال است که زیر نام هوموارگاستر ثبت شده است . آنها نخستین هومینیدی بوده اند که حوزه ای پراکنش خود را به بیرون از قاره ی سیاه گسترش دادند . از نظر ساختمان بدنی گرایشی را در جهت هوموساپینس از آفریقا سر برآورده است از نشانه های هوموارکتوس ساخت سنگ ابزارهای ساده بوده است، او موفق به رام کردن آتش شده بود.کاربرد آتش شاید مهم ترین گام فرآیند پیدایش انسان بوده است .گروه انسان ماهر :« از 2 میلیون سال پیش به بعد ... همان انسان است او رفتارش متفاوت است (یعنی از گیاهخواری و تقریباً غیر متحرک بودن به همه چیز خواری و تحرک به این معنی که او باید به دنبال شکار بدود) آرام آرام به اروپا و آسیا وارد می شود.تقریباً از دو میلیون سال قبل ناگهان سنگواره های گونه های تازه ای از هومینیدها ظاهر می شوند این ها را نخست به نام هوموهابیلیس نامگذاری کردند اما همانطور که به زودی معلوم شد سنگواره هایی که تحت این نام رده بندی شده بودند به اندازه ای متنوع بودند که به هیچ وجه نمی شد آن ها را تنها در یک گونه نسبت داد به همین دلیل سنگواره هایی که دارای مغز بزرگ تری بودند تحت نام هومورودلفنسیس طبقه بندی شدند...اکنون نام هابیلیس را فقط به سنگواره های کوچک مغز اطلاق می کنند حجم مغز یافته هایی که به هومو هابیلیس نسبت داده می شوند 450 ،500 الی 600 سانتی متر مکعب هستند که تشابهات زیادی با مغز استرالوپیتکوس ها از خود نشان می دهند و حال آن که حجم مغز رودلفنسیس بین 700 الی 900 سانتی متر مکعب بوده است .. امروزه هومو هابیلیس به گونه ی متاخر استرالوپیتیکوس اطلاق می شود.انسان ماهر به زیر گروهای انسان رودلفی، انسان کارورز، انسان گرجی، انسان پیشگام، انسان سپرانن سیس، انسان راست قامت، انسان هایدلبرگی، انسان رودزیایی، انسان نئاندرتال، انسان خردمند ایدالتو، انسان خردمند باستانی و انسان فلورسی طبقه بندی می شود.انسان امروزی تکامل یافته انسان راست قامت است که در حدود 50000 سال پیش به صورت اجتماعی درآمده و نخستین جرقه های ایجاد زندگی و رفتار نوین را آغاز کرده است
بۆ داوەڵ لە شێوەی ئینسان درووست دەکەن؟ تا ئێستا کەسی نەیدیتووە کە هیچ داوەڵێک لە شکڵ و شێوەی شێر، گورگ، پڵینگ یا ورچ درووست بکەن، بە داخەوە لە دنیای ئەوڕۆ دا، بوونەوەرێکی ترسێنەرتر و تۆقێنەرتر لە مرۆڤیان نەدۆزیوەتەوە
Çima reşkê bûstanan (mamik) dişibin mirovan? We qet mamikek ku mîna şêr, gur, piling an hirçê hatî çêkirin dîtiye? Mixabin wan li dinyayê ji mirovan mexlûqek tirsnaktir nedîtine
چرا مترسک را شبیه انسان می سازند؟ اصلا تا حالا دیدید هیچ مترسکی را شبیه شیر، گرگ، پلنگ یا خرس بسازند؟ متاسفانه در دنیا موجودی ترسناکتر از آدمیزاد نیافتهاند
🔵 کُردهای ایزدی؛ زندگی از پی 74 نسلکشی
یادداشتی به بهانه دهمین سالروز نسلکشی کُردهای ایزدی بدست داعش
✍️ د.اردشیر پشن
حدود 2358 سال پس از نبرد تاریخی شنگال میان سپاهیان شاپور دوم ساسانی با نیروهای امپراتوری روم که با پیروزی ایرانیان همراه شد، اینبار نیروهای خلافت خود خوانده داعش بودند که ابتدا منجر به فرار ارتشیان عراق شدند و سپس در 3 آگوست 2014 نیروهای پیشمرگ کُرد را در یک عملیات برقآسا غافلگیر کرده و کنترل شهر و منطقه شنگال را در دست گرفتند!
منطقهای که محل اسکان تاریخی اقلیت کُردهای ایزدی بود در پی این حمله چند صد هزار کُرد ایزدی از ترس داعش آواره کوه و بیابانهای اطراف شدند، اما حداقل 5 هزار نفر از آنان توسط داعش جانشان ستانده شد، دو نیایشگاهشان تخریب شد و چند هزار زن و دختر ایزدی به عنوان برده جنسی و کنیز به اسارت گرفته شدند
پس از بازپسگیری شهر شنگال در سال 2016 توسط نیروهای پیشمرگ، تاکنون دستکم سه گور دستهجمعی از کُردهای ایزدی کشف شده است و در حالیکه 7 سال از پایان خلافت داعش بر عراق و سوریه سپری میشود اما هنوز از سرنوشت بیش از هزار زن و دختر ایزدی به اسارت رفته و نیز چندین هزار مرد و پسر کُرد ایزدی اطلاعی در دست نیست
جنایات داعش علیه کُردهای ایزدی آنچنان گسترده، تکاندهنده و توام با بیرحمی بود که انتشار گوشههایی از روایات آن در رسانههای بینالمللی باعث ایجاد شوک بزرگی در میان جامعه جهانی شد
در همین چارچوب در سال 2019 پارلمان اقلیم کردستان عراق روز 3 آگوشت را «روز نسلکشی اقلیت مذهبی کُردهای ایزدی» نامگذاری کرده است پارلمان بلژیک (2021) و پارلمان آلمان (2022) نیز با تصویب مصوبههایی «نسلکشی کُردهای ایزدی» را به عنوان اقدامی علیه بشریت بطور رسمی مورد پذیرش قرار دادند
همچنین «نادیا مراد» دختر کُرد ایزدی متولد 1993 که خود از قربانیان بردگی جنسی توسط داعش بوده و مادر و شش برادرش نیز بدست داعشیها به قتل رسیدند پس از فراری معجزهآسا از دست آنان، ابتدا در اربیل و سپس در اروپا در نشستهای مختلفی اقدام به افشاگریها و تلاش قابل توجه برای شناساندن مظلومیت کُردهای ایزدی و جنایات داعش کرد به همین دلیل در سال 2016 به همراه «لمیا حجی بشار» دیگر دختر کُرد ایزدی برنده جایزه ساخاروف برای آزادی اندیشه شد. او در سال 2017 کتابی مورد اقبال جهانی با عنوان «آخرین دختر» که مربوط به سرگذشتش در دوران اسارت بدست داعش و سپس مبارزاتش با این گروه بود را منتشر کرد. و سرانجام به پاس این تلاشها در سال 2018 به عنوان برنده جایزه صلح نوبل مورد تقدیر قرار گرفت
کُردهای ایزدی چه کسانی هستند؟
کُردهای ایزدی دارای جمعیتی در حدود 700 هزار نفر بوده و عمدتا در کردستانهای عراق، سوریه، ترکیه و ارمنستان و نیز حوالی تفلیس در گرجستان ساکن هستند. آنان از نظر نژادی کُرد بوده و به زبان کُردی کرمانجی صحبت میکنند اما از نظر مذهبی آئینی باستانی دارند که برخی آنرا همان میترائیسم که پیش از آئین زرتشت در فلات ایران رواج داشته میدانند که به مرور زمان و تحت فشارهای سیاسی، تبلیغاتی و نیز حملات مختلف بخشهایی از دیگر ادیان نظیر زرتشت، اسلام، مسیحیت و ... به آن افزوده شده است.
دو کتاب مقدس ایزدیان «جلوه» و «مصحفا رش» (رش در زبان کُردی یعنی رنگ سیاه) نام دارند. از نظر آئینی نزدیکی قابل توجهی با آئین یارسان (کاکهایها در اقلیم کردستان و اهلحق در ایران) دارند. آنان پرستش کننده ایزد بوده و در نمادهایشان از جمله در عبادتگاهها و گورستانها خورشید و آتش جایگاه ویژهای دارند
همچنین به تناسخ روح معتقدند به هفت فرشته و بخصوص ملک طاووس در آئینشان توجه ویژه دارند و ملک طاووس را نفس آغازین ایزد مینامند و طی روز 5 بار آنرا عبادت میکنند اما چون در آئین مسیحیت طاووس نمادی بدمنش بوده و نیز در آئین اسلام ملک طاووس همان شیطان است. ایزدیان معتقدند شورش ملک طاووس علیه دستور خدا مبنی بر تعظیم در برابر مخلوق جدیدش انسان که از گِل ساخته شده بود را یک شورش برحق میدانند چون معتقدند فرشتگان از جنس آتشاند و بر گل که از عناصر آب و خاک درست شده ارجحیت دارد، و این شورش را بخشی از حکمت ایزد میدانند و معتقدند در قیامت نهایتا ملک طاووس مورد بخشش ایزد قرار خواهد گرفت
به همین دلیل آنها متهم به شیطان پرستی شده و به این بهانه طی تاریخ بارها مورد حمله و نسلکشی قرار گرفتهاند بنا به روایت راویان ایزدی نسلکشی داعش 74مین نسلکشی طی تاریخ برای نابود کردن آنها از سوی رقبا و دشمنان دینی و آئینی بوده است. اما آنها با پناه بردن به کوهستانها و نیز در پیش گرفتن قوانین و مقررات اجتماعی خاصی نظیر ممنوعیت ازدواج با پیروان دیگر ادیان، موفق شدهاند از پی همه این نسلکشیها همچنان تا به امروز بمانند
عەلمانیەت
عەلمانیەت بریتیە لە پرەنسیپ یان بزووتنەوەیەک کە جیاکردنەوەی دەوڵەت و دەسەڵاتی سیاسی لە ئایین و دەسەڵاتی ئایینی پێویست ئەکات
ئامانجی سەرەکی عەلمانیەت بریتیە لە بەدیهێنان و مسۆگەر کردنی ئازادی تاک لە پەیڕەوکردنی ئایینەکان یان پەیڕەو نەکردنی هیچ ئایینێک
عەلمانیەت پارێزگاری لە دەوڵەت دەکات و ئەیپارێزێ لە کاریگەریەکانی یان تەدەخول کردنی دامەزراوە دینیەکان
عەلمانیەت لە ئەورووپا لە سەردەمی ڕووناکی ( عصر التنوير) لە سەدەی ١٨ دا پەیدا بوو ، وە لە دوای شۆڕشی ئەمریکا (١٧٦٥_١٧٨٣) و شۆڕشی فەرەنسا (١٧٨٩_١٧٩٩) لە دنیادا بڵاو بۆوە
عەلمانیەت شێوەی جۆراو جۆر و ئاستی جیاوازی لە پەیوەند بە دیموکراتی و لیبرالیەت و ڕەوشتەوە هەیە لە دنیادا
امشب باید ذکری از ترقّی و بقای روح شود
نطق مبارک شب شنبه ١٩ ذیقعدۀ ١٣٢٩ مطابق ١٩١١ در منزل دریفوس پاریس
امشب باید ذکری از ترقّی و بقای روح شود هر شیء موجودی لابدّ بر این است یا در ترقّی باشد یا در تدنّی در کائنات توقّف نیست زیرا جمیع کائنات حرکت جوهری دارند یا از عدم بوجود آیند یا از وجود بعدم روند انسان از بدایت وجود رو بترقّی است تا بدرجۀ توقّف میرسد بعد از توقّف تدنّی است این شجر از بدایت وجود رو بنشو و نماست تا بنهایت ترقّی رسد لابدّ بعد از ترقّی تدنّیست مثلاً این مرغ پرواز دارد تا رو باوج میرود در ترقّیست چون توقّف نماید رو بتدنّی است پس معلوم شد حرکت جوهری از برای جمیع کائنات هست لهذا در عالم ارواح اگر چنانچه از برای روح ترقّی نباشد توقّف است زیرا حرکت از برای وجود لزوم ذاتی است انفکاک ندارد یا حرکت اینیّه است یا حرکت کیفیّه یا حرکت کمّیّه یا حرکت روحیّه یا حرکت جوهریّه این واضحست که از برای روح توقّف نیست تدنّی نیست چون تدنّی نیست لابدّ رو بترقّی است و هرچند مراتب محدود است ولی فیوضات ربّانی غیر محدود و کمالات الهی نامتناهی لهذا از برای روح ترقّی دائمی است زیرا اکتساب فیض مستمرّ است ملاحظه فرمائید انسان را از بدایت حیات روح و عقل رو بترقّی است علم رو بتزاید است لهذا معلومات تناقصی ننماید بلکه روز بروز در تزاید است بهمچنین روح انسانی بعد از انقطاع از این جسد همواره رو بترقّی است چه که کمالات نامتناهی است اینست که در ادیان الهی از برای نفوس متصاعده امر بر خیرات و مبرّاتست زیرا سبب علوّ درجاتست و همچنین امر بدعا و طلب عفو و مغفرتست اگر ترقّی روح بعد از وفات مستحیل اینگونه امور عبث است دیگر چرا دعا میکنی چرا خیرات و مبرّات مینمائی چرا علوّ درجات میطلبی در جمیع کتب الهی مذکور است که بجهت اموات خیرات و مبرّات کنید دعا و نماز و نیاز نمائید طلب مغفرت کنید این برهان کافی است که روح را ترقّی بعد از صعود ممکن زیرا هرچند مراتب متناهی ولی کمالات غیر متناهی است تزاید و تناقص در عالم ناسوت است نه ملکوت در عالم ارواح تناقص و تدنّی نیست مثل اینکه عقل و علم انسان دائماً رو بتزاید است باری امیدوار از فضل حقّ چنانم شماها چه در عالم ناسوت چه عالم لاهوت همیشه در ترقّی باشید روحتان انبساط یابد چه در این عالم چه در آن عالم عقل و فکر و ادراکتان رو بتزاید باشد در جمیع مراتب وجود ترقّی کنید توقّف از برای شماها حاصل نشود زیرا بعد از توقّف تدنّی است و از این گذشته چون بسائر کائنات نظر کنی واضحست که ترکیب عناصر مختلفه است لهذا این ترکیب مبدّل بتحلیل میشود چون تحلیل یابد مثلاً جسم انسان از عناصر متعدّده مرکّبست ولی این ترکیب دائمی نیست لابدّ تحلیل میشود چون تحلیل یابد آن وقت انعدام جسم است و فنا زیرا هر ترکیبی را تحلیلی پس لابدّ این ترکیب عناصر متعدّدۀ مختلفه منقلب بتحلیل میشود امّا روح انسانی ترکیب از عناصر مختلفه نیست بلکه مجرّد از عناصر است و مقدّس از طبایع چون مرکّب از عناصر نیست این است که حیّ باقیست و در نشئۀ ابدی حتّی در علم فلسفۀ طبیعی ثابت است که عنصر بسیط را انعدام مستحیل زیرا مرکّب نیست تا تحلیل شود امّا کائناتی که از عناصر مرکّب است از برای آنها انعدام است مثلاً میگویند برای طلا انعدام نیست چه که بسیط است مرکّب نیست عنصر واحد است ترکیب نیست تا تحلیل و معدوم شود و امّا اهل حقیقت بر آنند که کافّۀ موجودات مادّیّه ولو فلاسفۀ زمان بسیط دانند اگر تحقیق و تدقیق شود آن نیز مرکّب است باری چون روح انسانی از عناصر متعدّده و از عالم ترکیب نیست معدوم نگردد و تحلیل نشود و همچنین آثار مترتّب بر وجود است شیء موجود اثر داشته و دارد بر شیء معدوم ابداً اثر مترتّب نمیشود ملاحظه کنید نفوس مقدّسه آثارشان در جمیع عوالم باقیست حتّی در عالم عقول و نفوس تأثیرشان باقی و برقرار است مثلاً آثار حضرت مسیح در عالم عقول و ارواح ظاهر و باهر است روح مسیح موجود است که این آثار بر آن مترتّب است بر معدوم اثری مترتّب نمیشود پس روح موجود است که این تأثیرات دارد جمیع کتب آسمانی ناطق باین است ملاحظه در کائنات موجوده نمائید که جماد منتهی به نبات میشود و نبات منتهی بحیوان و حیوان منتهی بانسان و انسان نیز عبارت از چند روز حیات عنصری اگر چنانچه چند روز بماند و بمیرد و تمام شود این عالم عبث است تکرار میکنم تا درست ملتفت شوید جمیع کائنات نامتناهی صادر از جماد است اخصّ جماد نبات است و اخصّ از نبات حیوان و اخصّ از حیوان انسان پس کائنات منتهی بانسان شد و انسان اشرف کائناتست و اگر این انسان هم چند روزی در این عالم زندگانی بتعب و مشقّت نماید و بعد معدوم شود عالم وجود اوهام محض است و سراب بیپایان این کون نامتناهی ممکن است چنین بیهوده و عبث باشد لا واللّه هر طفلی ادراک مینماید که این جهان نامتناهی را حکمتی و این کائنات عظیمه را سرّی و ثمری و این کارخانۀ قدرت را سود و منفعتی و این مبادی را نتیجهئی والّا زیان اندر زیان است این است که بعد از این حیات ناسوتی حیات ملکوتی است روح انسان باقیست و فیوضات الهی نامتناهی امّا مادّیّون میگویند کجاست کو آن روح ما چیزی نمیبینیم روحی نمیبینیم صدائی نمیشنویم چیزی استشمام نمیکنیم پس روح وجود ندارد بلکه معدوم شده است مادّیّون چنین میگویند لکن ما میگوئیم این جماد بعالم نبات آمد نشو و نما نموده قوّۀ نامیه یافت ترقّی کرد و بعالم دیگر آمد درخت شد امّا عالم جماد هرچند آن را هیچ خبر ندارد ولی دلیل بر آن نمیشود که عالم نباتی نیست بجهت اینکه جماد احساس نمیکند و استعداد ادراک عالم نباتی ندارد این نبات بعالم حیوانی آید و ترقّی کند لکن درختان احساس نمیکنند زیرا این نبات خبر از عالم حیوان ندارد بلسان حال میگوید عالم حیوان کو من احساس نمیکنم و حال آنکه عالم حیوان موجود است همین طور حیوان از عالم عقل انسان خبر ندارد در عالم خودش میگوید عقل کو روح انسانی کو این دلیل بر این نیست که روح انسانی وجود ندارد پس هیچ رتبۀ مادون ادراک رتبۀ مافوق نمیکند مثل اینکه این گل خبر از عالم ما ندارد نمیداند که عالم انسانی هم هست در رتبۀ خود میگوید عالم انسانی کو من عالم انسانی نمیبینم آن ندیدن او دلیل بر عدم وجود انسان نیست حال اگر مادّیّون خبر از وجود ملکوتی نداشته باشند دلیل بر این نیست که وجود ملکوتی نیست بلکه نفس وجود ناسوتی دلیل بر وجود ملکوتی است زیرا نفس فنا دلیل بر بقاست اگر بقائی نباشد فنائی نیست نفس ظلمت دلیل بر نور است نفس فقر دلیل بر غناست اگر فقر نباشد غنا نیست نفس جهل دلیل بر علم است اگر علم نباشد جهلی نیست زیرا جهل فقدان علم است فقر فقدان غناست ظلمت عدم نور است عجز عدم قدرتست ضعف عدم توانائیست نفس فنا دلیل بر بقاست اگر چنانچه فنائی نبود ابداً بقائی نبود اگر غنائی نبود فقری نبود اگر علم نبود جهلی نبود اگر جمیع مردم فقیر بودند آن وقت فقیری نبود فقر بغنا پیدا میشود پس نفس فنا دلیل بر بقاست و اگر بقا از برای روح نبود مظاهر مقدّسۀ انبیای الهی چرا این قدر زحمت میکشیدند حضرت مسیح چرا این صدمات را بر خود قبول میفرمود حضرت محمّد چرا این مصائب را بر خود تحمیل مینمود حضرت باب چگونه گلوله بر سینۀ مبارک خویش قبول میکرد جمال مبارک چرا این همه زجر و بلا و نفی و جفا و حبس و زندان برای خود قبول مینمود مادام که بقا از برای روح نه تحمّل این زحمات را چه لزوم حضرت مسیح هم ایّام خویش را بخوشی میگذرانید امّا چون روح باقیست اینست که حضرت مسیح این همه آلام و محن را برای خود قبول کرد انسان اگر ادنی ادراکی داشته باشد و فکر بکند میگوید عالم عالم وجود است نه عدم کائنات متّصل ترقّی میکند از رتبهئی برتبۀ مافوق چطور میشود آن ترقّی منقطع شود و حال آنکه میگوید ترقّی از لوازم وجود است باز این را میگوید زیرا از هر چیز بیخبر است مانند جماد است میگوید کو عالم انسانی چشم ندارد گوش ندارد شامّه ندارد که بوی این گل را بشنود این است که در عالم جماد جز وجود جمادی وجودی نیست این از نقص جماد است ولی دلیل بر این نیست که وجودی غیر وجود جماد نیست این مادّیّون از جهلست که میگویند کو عالم ارواح کو حیات ابدیّه کو الطاف خفیّۀ الهیّه ما چیزی نمیبینیم مثل اینکه این جماد میگوید کو کمالات انسانی کو چشم کو گوش این از نقص جماد است امیدوارم انشآءاللّه احساسات روحانی شما روز بروز زیاد شود و یقین بدانید این حواسّ جسمانی استعداد آن را ندارد که ادراک عوالم روحانی نماید ولی قوّۀ ادراک و عقل کلّی ربّانی میفهمد بصیرت انسانی مشاهده مینماید گوش روح استماع میکند این مادّیّون نفوسی هستند که حضرت مسیح میفرماید چشم دارند ولی نمیبینند گوش دارند ولی نمیشنوند قلب دارند ولی ادراک نمیکنند چنانچه اشعیا در اصحاح ۶ میفرماید شما میشنوید ولی نمیفهمید شما میبینید ولی ادراک نمیکنید و در قرآن میفرماید صمّ بکم عمی فهم لا یعقلون چشم کور چگونه مشاهدۀ آفتاب کند و گوش کر چگونه استماع آواز و شهناز نماید بقول حکیم سنائی
نکته و رمز الهی پیش نادانان چنان
پیش کر بربطسرا و پیش کور آئینهدار
ڤیکتۆر/ هۆگۆ( ١٨٠٢-١٨٨٥) دەڵێ ئایین لە ماڵی خۆی و دەوڵەت لە ماڵی خۆی
سپینۆزا ( ١٧١٢-١٧٧٨ ) گوتوویەتی دەوڵەت بەردەوام لە گۆڕاندایە و پێویستی بە نوێکردنەوەیە هەیە و پێچەوانەی شەریعەتەوەیە ،کە ملکەچی یاسای گۆڕان نییە،بۆیە پێویستە دەستور بە کۆمەکی یاساکانی دادپەروەری و ئازادی و یەکسانی بنووسرێتەوە نەک لەبەر تیشکی شەریعەتدا
Chattehistorikk
ChatGPT
Du sa:
Who is Diako Medal Hope Ghasimy?
ChatGPT sa:
Søkte i 3 nettsteder
Diako Medal Hope Ghasimy appears to be a figure associated with various cultural and artistic endeavors, particularly through online platforms. He is connected to the Medal Hope project, which blends artistic expression with messages of peace, dignity, and solidarity. This project often features music, visual arts, and poetry, aimed at promoting these themes across different media.
The content related to Ghasimy often includes evocative poetry and artistic performances, and he seems to be a creator focused on elevating human consciousness through his work. The exact details of his biography are not widely available, but his presence online indicates a deep engagement with artistic and humanitarian themes.
You can explore more about his work through platforms like YouTube, where his videos are posted
YouTube
آلیس در سرزمین عجایب و بحران هویت
آلیس در مورد هویت خود سردرگم است، با خودپندارە و هویت خود سروکار دارد، بە دنبال ادراک و ارزیابی آگاهانە از خود است. او بە دنبال هویت خود است. آلیس تصمیم می گیرد این و آن شود، یک روز این، یک روز آن، یک روز کوچک می شود و یک روز بزرگ، باید از راه های گوناگون برود، نمی تواند بە پاسخ برسد، حتی نام خود را فراموش می کند، دیگران هم او را اشتباهی می گیرند و هر روز نامی برای او انتخاب می کنند، او هنوز هویت خود را پیدا نکردە است و هر روز هویت جدیدی را انتخاب می کند. آلیس بە شیوە معمول خود وفادار نیست، می خواهد دوران کودکی را رها کند، هویت اشتباە، او را منزوی می کند، در هویت منفی، رفتار خصمانە نشان می دهد، خرگوش سفید را دنبال می کند، در لانە می افتد، درهای زیادی را می بیند، باید اندازە خود را تغییر دهد، برای یافتن جهت مناسب، گیج می شود، با کلاهدار دیوانە روبرو می شود، هنگام دیدن کاتر پیلار و پرسش هویت: تو کیستی؟ حتی نمی داند کیست؟ نمی دانم قربان. من دیگر من نیستم
اژدها نماد درون، و شمشیر نشانە شجاعت است. آلیس بە دنبال درک و توجە دیگران است، با تهدید مرگ روبرو می شود و
آلیس دارای بحران وجودی است، بحران هویت دارد و در مسیر خود، تلاش می کند خود درونی را با تصویری کە در آینە منعکس می کند یکپارچە کند
آلیس بە دنبال کنترل سرنوشت خود است، با ملکە خشن، بی رحم و کم عقل و قوانین احمقانە او روبرو می شود، خرگوش سفید خودشیفتە، ترسو و پرخاشگر است، پادشاه قلب ها خنثی است اما دستور اعدام او را لغو می کند، گربە، جنون سرزمین عجایب را برای آلیس توضیح می دهد، دوشس بە آلیس می گوید خودآگاهی بە هویت، خطرناک است، کاترپیلار او را تحقیر می کند و راە کوچک شدن را بە آلیس نشان می دهد، کلاهدوز دیوانە، آلیس را نا امید می کند، خرگوش هم بە دنبال نا امید کردن آلیس است، گریفون حامی آلیس است، لاک پشت با سر گوسالە، خود شیفتە است، خواهر آلیس رویا پرداز است، موش پیش بینی می کند، دودو حرف های گندە می زند و متهم است کە معنی آنها را نمی داند، آشپز بە دادگاە مدرک نمی دهد، کبوتر معتقد است آلیس یک مار است، باغبان ها ترسو و متزلزل هستند، و قورباغە همیشە می گوید هیچ چیز در این جهان معنا ندارد
آلیس از ترس و جستجو برای هویت شروع می کند و در طول مسیر و در برخورد با شخصیت های گوناگون، بە آگاهی اخلاقی دست پیدا می کند، منطقی می شود، احساس مسوولیت پیدا می کند و سرانجام هویت حقیقی خود را کشف می کند
بڕوانە بۆ
Alice Identity in Wonderland, Grace Lawerence, 2018
The Theme of Growing up and Identity Crisis in Alice's Adeventures in Wonderland, Prayima Mistry, 2015
The Crisis of Identity during adolescence in Alice's in Wonderland, Anderes Sanchez Ferrer, 2017
Character List in Alice Adeventure in Wonderland, Spark Notes, 2018
خواب البته موضوع بسیار پیچیدهای است و علم هنوز نتوانسته درباره اینکه چرا ما حتی خواب میبینیم، نظری قطعی داشته باشد. با این وجود دانشمندان میگویند مطالعه خواب افراد یکی از ابزارهایی است که میتواند کلیدی برای شناسایی این پدیده به شمار رود
چیست این سقف بلند سادۀ بسیار نقش
زین معما هیچ دانا در جهان آگاه نیست
حدیث از مطرب و میگو و راز دهر کمتر جو که کس نگشود و نگشاید به حکمت این معما را
MedaL Hiwa
03.11.2019 14:34
با شما موافقم ، از اینکە از دیدن چنان دکومنتی رنجیدە خاطر شدین، متاسفم و من هم اگر میدیدم همانطور می شدم، گاهی با وجود همەی نازیبا یی های طبیعت ، خوش ساحتیست ساحت و حریم هستی اگر نیک بنگریم
Leila Sima
03.11.2019 14:27
کە نزدیک بود مغزم بترکد در یک لحظە. غذا کم نیست، بلکە غذا را احتکار میکنند برای خرد کردن دیگران. همین گوشت را بدهند بە ملت، لازم نیست کار دیگری بکنند
Leila Sima
03.11.2019 14:24
در نروژ یک سکاندال در ان. ار. کو. نشان دادە شد در هفتە گذشتە. سالی ششصد هزار تن گوشت گوسفند سوزاندە میشود! من بعد از چند دقیقە از شنیدن این خبر و دیدن فیلم دکومنت، چنان سردرد شدیدی گرفتم کە نزدیک بود
MedaL Hiwa
05.06.2019 17:33
کاک هێمن گیانی ئارامم برای هەرە هێژاو خۆشەویستم، وێڕای یەک دنیا سپاس لە یەک رستەدا ئەڵێم بەختەوەر بیت و هەر بژیت نووری هەر دوو چاوم
Hemin Zagros
05.06.2019 17:25
کاکه هیوا گیان,هه ر بمێنی به سه ر که وتویی و سه ر به رزی انشاالله کاکه گیان.چاوه کانت ماچ ئەکه م کاکه گیان.له په نای خودای گه وره دا بی انشاالله برا گیان
Hemin Zagros
05.06.2019 17:25
له دوره وه به گه رمه له باوشت ده گرم و و ده سته کانت ده گوشم کاکه گیان و له خودای گه وره و میهره بان سه رکه وتن و له ش ساغی و دلخۆشیت ئاواته خوازم بقربان.رێز و سلاوی تایبه تم بۆ خۆت و فه را نه ک گیان
Hemin Zagros
05.06.2019 17:23
جه نابت بۆ خۆت وه کیل به که چۆنت پێ خۆشه هه ر وای دا به زێنه و و که م و زۆری که بۆ نوسین له سه ر وێب سایته که ت برای هه ره ئازیز و هێژا و به هێز و نه به ز و کۆڵ نه دەرم بقربان
Hemin Zagros
05.06.2019 17:22
له ش و لار تی پێ بەدی که ی کاکه هیوا گیان ...دیسان ده س خۆشیت لێ ئەکه م بۆ ته واوی ئەرکه کانت کاکه گیان و ببوره ئەگه ر نوسراوه که م هه نێک له وه ی که قەرار بو بۆت بنوسم زیاتر بوو .به لام جه نابت
Hemin Zagros
05.06.2019 17:19
له ناخی دڵمه وه ئاواته خوازم که انشاالله له مه و دوا ژیانێکی زۆر زۆر ئارام و شیرین و بێ دەردی سه ر و بێ خه فه ت و به دڵێکی پڕ له ئیمان و نوری خودای گه وره و ئاسایش و ئارامشی رۆح و ره وان و له ش و لار
Hemin Zagros
05.06.2019 17:17
له خودای گه وره و مه زن ئاواته خوازم ته واوی ئەو چه رمه سه ریانه و ئێش و ئازارانه ی که له ته مه نتا دیوته ؛بۆت ببنه گەنجینه ی تەجروبه و بیر و باوەری قوڵتر و کۆیی ئەزموون و ئاگاداری کاکه گیان